بر طبق اعتقاد صریح شیعیان، دین اسلام آخرین و کاملترین دین الهی است؛ پیامبر اسلام، آخرین پیامبران است و آیین اسلام تا روز قیامت باقی خواهد بود.این اعتقاد، به بهانههای مختلف در آیات و رویالت آمده که به ذکر چند نمونه از آنها میپردازم: ۱- در سوره احزاب، آیه ۴۰ اینگونه آمده: ما کانَ مُحَمَدٌ اَبا اَحَدِِ مِن رجالِکُم و لکن رَسولَ اللهِ و خاتمَ النَبیینَ . یعنی محمد پدر هیچیک از مردان شما نیست، بلکه رسول خدا و آخرین پیامبران است. ۲- شیخ عالم ِ مفسر، امین الاسلام ابوعلی طبرسی ، دانشمند بزرگ شیعه ، در تفسیر کبیر خود ” مجمع البیان ” و حافظ نیشابوری و حافظ بخاری و حافظ ترمذی و حافظ نسائی و حافظ ابن مردویه ، رجال حدیث اهل سنت در کتب ” صحیح ” یا ” سُنَن ” خود آورده اند که رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمود : ” مَثل من و مَثل انبیاء دیگر مانند مَثل ِ مردی است که کاخی ساخت و آن را از هر جهت کامل و زیبا نمود ، جز آنکه جای یک خشت را خالی گذارد آنگونه که هرکس وارد کاخ می شد و بدان می نگریست می گفت : ” چه زیباست ، فقط جای این خشت خالی مانده ” پس بدانید که من همان خشت آخرین کاخ انبیاء هستم و از اینرو پیامبران به من پایان یافتند . ”
با وجود این عبارات صریح، رهبران بهایی به این معتقدند که دوره اسلام به سر آمده و پس از اسلام، آیینی جدید به نام بهاییت آمده. جالب اینجاست که خود رهبران محترم بهایی از یک سو در جاهای مختلف اعتقاد خود را به خاتمیت حضرت محمد(ص) بیان کردهاند و از سوی دیگر جناب علی محمد شیرازی و بهاءالله را پیامبرانی پس از اسلام می دانند. این نکته از بزرگترین مسائلی است که در اعتقاد بهایی مشاهده میشود. اینکه به ذکر چند نمونه از این اعتقادات میپردازیم: ۱- میرزا علی محمد باب نخستین رهبر بهائیان در ابلاغیه ی ( الف ) خود که درسال ۱۲۶۱ هجری قمری نگاشته شهادت می دهد که : ( وَ لم یُنسَخ شَریعَتُه وَ لم یُبدّل مِنهاجُه وَ مَن زادَ حَرفا ” أو نَقصَ شیئا ” مِن شَریعتِهِ فَیَخرُج فِی الحینِ مِن طاعَتِک وَ أنّ الوَحیَ بمِثل ِ ما نُزّلَ عَلیهِ قد انقَطَعَ مِن بَعدِه ِ مِن عِندک ) ترجمه : شریعت رسول اکرم نسخ نشده و روش او دگرگون نگشته و هرکس که حرفی بر آئین او بیفزاید و یا از آن بکاهد ، بیدرنگ از طاعت تو بیرون خواهد شد و همانا وحی الهی که بر او فرود می آمد پس از او پایان پذیرفت . (اسرارُالآثار/جلد یکم/ نوشته ی فاضل مازندرانی از مبلغین بهائی) ۲-جناب بهاءالله درکتاب اشراقات در ضمن مناجاتی در مورد پیامبر اسلام اینگونه مینویسد:«الذی به انتهت الرساله و النبوه» یعنی کسی که رسالت و نبوت به او پایان یافته. با وجود این بیانات صریح جناب بهاءالله میفرماید:قد بعثنیالله (یعنی خدا مرا برانگیخته) و نیز جناب عباس افندی(اولین پیشوای بهائیان) در کتاب مفاوضات خود علی محمد شیرازی و بهاءالله را پیامبران مستقل و صاحب شریعت معرفی میکند.
بر طبق احکام بهایی ما تنها باید به ظاهر عبارات رهبران بهایی توجه کنیم و آنها را تفسیر نکنیم. پس بیاییم ظاهر این بیانات را با هم مقایسه کنیم و خود نتیجه بگیریم. آیا دینی که چنین دوگونه گویی هایی در آن است، بر حق است و از سوی خدا آمده؟ آیا چنین دینی می تواند باعث ایجاد وحدت در عالم شود؟ قضاوت با خوانندگان.