بهائیت و مدرنیته

modernity

به دفعات در آثار بهائی و گفتگوهای بهائیان دیده شده که آئین بهائی را آئینی نو برای این عصر و منطبق بر خواست های جهان مدرن معرفی کرده اند و از “وجود مفاهیم مدرن سیاسی و اجتماعی در آموزه های بهائیان چون تساوی حقوقی، آموزش و پرورش عمومی، رواداری اعتقادی و… بمثابه سیاست و فرهنگ مدرنیته” سخن گفته اند. امثال این اظهارات در سایت های بهائی مثل نگاه و نقطه نظر و…کم نیست: “تجدید و تغییر در اساس ادیان الهی، بمنزله روح حقیقی مدرنیته محسوب میشود و بدون شک بمثابه سراجی عالم ظلمانی را مهتدی است و مانند نوشدارو جهت امراض عالم بشریت محسوب میگردد. ” این مضمون فرمایش حضرت عبدالبهاء به درک این عبد است. تغییر و تبدیل از لوازم اشیا است و عضو لا ینفک عالم طبیعت است. مانند حرارت که لازمه آتش است و یا رطوبت که لازمه آب است و انفکاکشان چیز دیگری تولید مینماید که دیگر نامش را آب و آتش نمی توان گذاشت؛ به همین منوال تغییر و تبدیل لازمه لا ینفک موجودات است و بهمین جهت است که انسان در عالم چیزی را نیافته که در حال تغییر و تبدیل نباشد… مدنیتی که بواسطه تعالیم هر یک از مظاهر الهیه (پیامبران) بعد ظهورشان استقرار یافته غیر قابل انکار است…”

محور مدرنیسم – صرفنظر از ادلّه طیف موافقان یا مخالفان آن- بر آزادی انسان ، و تاکید برتجدد و تنوع و تکثر با ابزار علم و تجربه و تکنولوژی در جهت تسهیل زندگی و تامین حقوق بشر، تقسیم کار و تخصصی شدن روش‏ها و نهادهای اجتماعی بمنظور حل مشکلات زندگی و پیشرفت مدنی و اقتصادی است و مجازاتهائی مانند “طرد” اصولا با این معنا از مدرنیته سازگار نیست زیرا بخاطر نوع فکر ، انسانى را از ارتباط با همسر و فرزند و دوست و همکیش و نظامات اداری که سالیان متوالى با آنها زیسته است اجباراً محروم می نماید. از همین قبیل است دستور نتراشیدن موی سر، بلند نکردن مو ، انگ زدن به پیشانى دزد، سوزندان فردی که خانه ای را آتش زده ، ایجاد جریمه نقدی طلا براى زانى، عدم سفر به اسرائیل بدون اجازه بیت العدل، اجبار بر تبلیغ تهاجمى در یکجا و منعش در جاى دیگر،و دهها حکم دیگر تشکیلات بهائی که هیچکدام منطبق بر مدرنیته نیست.

در دنیاى مدرن ، اصلا پذیرفته نیست که کسی ، در امور شخصی یا اجتماعى افراد( به هر دلیلی خواه درست یا غلط توسط دین یا غیر دین) دخالت کند و آزادی هاى آنها را محدود نماید. این است که دستورات بهائیت با جهان مدرن امروزی با ویژگى هائی که دارد اصلا سازگار نیست. بهائیت حتی با ادبیات جهان امروز هم سازگاری ندارد. نحوه نثر کتابهاى بهائی ، زبان مغلق و تصنعى فارسی در کتابهاى فارسی آنها – صرفنظر از کتاب های عربی- منطبق با زبان جهان مدرن نیست یعنى اصلا زبان امروزی نیست و این باصطلاح دین نه ادبیاتش نه احکامش با جهان امروز منطبق نمی باشد. متون اصلی بهائیت زبانش ، زبان امروزی نیست .آئینی که مدعی است برای جهان مدرن امروزی آمده است باید متون اصلیش به زبان مردم امروزی باشد. برای نمونه متنی از جناب عبدالبها در رساله مدنیه آورده میشود که مشخص میکند آئینی که خود را برای جهان مدرن معرفی مینماید متونش از نظر زبانی با زبان و گفتمان های رایج امروزی سازگاری ندارد. عبدالبهاء ، رساله مدنیه صفحه ۱۸-۲۰ (به نقل از سایت نقطه نظر): “جزئیّات این کیفیّات تمدّنیّه در ممالک سائره مراراً و کراراً تجربه گشته و فوائدش درجهء وضوح یافته که هر اعمای غبیّ ادراک نموده . حال چشم اعتساف را بسته بنظر عدل و انصاف باید ملاحظه نمود که کدام یک از این اساس محکم متین و بنیان حصین رزین مباین مقتضیات حسنهء حالیّه و منافی لوازم خیریّهء سیاسیّهء ایران و مخالف صوالح مستحسنه و منافع عمومیّهء جمهور است ؟ آیا توسیع دائرهء معارف و تشیید ارکان فنون و علوم نافعه و ترویج صنایع کامله از امور مضرّه است زیرا که افراد هیئت اجتماعیّه را از حیّز اسفل جهل باعلی افق دانش و فضل متصاعد میفرماید ؟ و یا خود تأسیس قوانین عادله موافق احکام الهیّه که کافل سعادت بشریّه است و حقوق هیئت عمومیّه را در تحت صیانت قویّه محفوظ داشته این حرّیّت حقوق عمومیّهء افراد اهالی مباین و مغایر فلاح و نجاح است ؟ و یا خود بعقل دوربین از قرائن احوال حالیّه و نتایج افکار عمومیّهء عالم وقوعات ازمنهء استقبالیّه را که در حیّز قوّه است بالفعل ادراک نموده در امنیّت حال استقبال بذل جهد و سعی نمودن منافی اطوار حکیمانه است ؟ و یا خود تشبّث بوسائل اتّحاد با امم مجاوره و عقد معاهدات قویّه با دول عظیمه و محافظهء علاقات ودادیّه با دول متحاربه و توسیع دائرهء تجارت با امم شرق و غرب و تکثیر مدفوعات طبیعیّهء مملکت و تزیید ثروت امّت مخالف عاقبت اندیشی و رأی مستقیم و منحرف از نهج قویمست ؟ و یا خود حکّام ولایات و نواحی مملکت را از حرّیّت مطلقهء سیاسیّهء ( یتصرّف کیف یشاء ) بازداشته بقانون حقّانیّت مقیّد و اجراآت قصاصیّه چون قتل و حبس و امثالها منوط باستیذان از دربار معدلت مدار و در مجالس عدلیّهء مقرّ سریر سلطنت بعد از تحقیق و تعیین درجات شقاوت و جنایت و قباحت جانی و اجراء ما یستحقّ مشروط بصدور فرمان عالی نمودن مخرّب اساس رعیّت پروری است ؟ و یا خود سدّ ابواب رشوت و بِرطیل که الیوم بتعبیر ملیح پیشکش و تعارف معبّر سبب تدمیر بنیان معدلت است ؟ و یا خود هیئت عسکریّه را که فی الحقیقه فدائیان دولت و ملّتند و جانشان در کلّ احیان در معرض تلف از ذلّت کبری و مسکنت عظمی نجات داده در ترتیب مآکل و مشاربشان و تنظیم البسه و مساکنشان کوشیده و در تعلیم فنون حربیّه بصاحبان مناصب عسکریّه و در تدارک اکمال مهمّات و آلات و ادوات ناریّه کمال سعی و اهتمامرا مبذول داشتن از افکار سقیمه است ؟ “

در ادامه به برخی از نمونه هایی که در آیین بابیت و بهائیت با مبحث مدرنیته در تناقض است اشاره می شود.

در حاکمیت بابی:

۱-جز کتاب بیان میرزا علیمحمد باب،کتاب دیگری نباید تدریس شود.(۱)

۲-تمام کتاب های غیر بابی ، باید محو و نابود و سوزانده شود.(۲)

۳-پادشاه دین بیان و حتی همه بابی ها، باید همه غیر بابی ها را قتل عام و نابود کنند.(۳)

۴-مصرف هر نوع دارو حرام و غیر مجاز است. (۴)

۵-خرید و فروش هر نوع دارو و مسکرات حرام و غیر مجاز است.(۵)

۶-ازدواج با غیر بابی ممنوع است. (۶)

۷-لزوم بچه دار شدن هر بابی حتی از طرق غیر معمول. (۷)

۸-غیر بابیان حق هیچ مالکیتی را ندارند. (۸)

۹-خرید و فروش عناصر اربعه و تنباکو و آنچه از خراسان حمل شود حرام است.(۹)

۱۰-تمام عبادتگاه های غیر بابی باید تخریب شود. (۱۰)

در آئین بهائی:

۱-همه غیر بهائیان ،از چهارپایان محسوب می شوند و انسان نیستند. (۱۱)

۲-نباید به معرضین از بهائیت لقب انسان داد و برای آنها رتبه و مقامی قائل شد. (۱۲)

۳-مخالفان بهاءالله و بهائیت، زنا زاده اند. (۱۳)

۴-سیاهان آفریقائی ،گاوهائی در صورت بشرند. (۱۴)

۵-هرکس در پذیرش بهائیت درنگ کند جاهل محسوب می شود.(۱۵)

۶-مهریه زن شهری با زن روستائی متفاوت است .مهریه اولی طلا و دومی نقره است.

۷-ارث زنان در مواردی از ارث مردان کمتر است مثلادختر از خانه پدری ارث نمی برد و…

۸-زن بهائی نمیتواند عضو بیت العدل شود.

۹-زن بهائی از بعضی عبادات مثل حج محروم است.

۱۰-در دیدگاه بهائیت مردان نسبت به زنان مثل حیوانات، اقدم و اقوی هستند. (۱۶)

۱۱-هرکس با بیت العدل مخالفت کندمشمول مجازات طرد می شودواز معاشرت باخانواده و حق رای محروم می شود. ۱۲-سفر به اسرائیل بدون اخذ اجازه از بیت العدل ممنوع است.(۱۷)

۱۳-تبلیغ تهاجمی وظیفه دینی است و کسی که این تبلیغ را انجام ندهد بهائی واقعی محسوب نمی شود. به گفته عبدالبها ،هر بهائی باید سالانه حداقل یکنفر را بهائی کند.

۱۴-دخالت در سیاست ، شرکت در احزاب و رای دادن برای بهائیان مجاز نیست.

۱۵-اطاعت از هر حکومتی ولو ظالم و فاسق و خونخوار و گرگ صفت،واجب است. (۱۸)

۱۶-تراشیدن موی سر و بلند کردن آن بیش از حد گوش حرام و ممنوع است.

۱۷-بهائیان حق ملاقات و معاشرت با معرضین و مشرکین و منافقین را ندارند. (۱۹)

۱۸-شیعیان هم مشرک محسوب می شوند و مشمول حکم مشرکین هستند. (۲۰)

۱۹-وسائل خانه را باید هر نوزده سال تجدید نمود.

۲۰- از عالمانی که با بهائیت مخالفند باید اعراض نمود.

۲۱-به پیشانی دزدان باید انگ زد تا در جامعه شناخته شوند.

۲۲-از زناکاران باید نه مثقال طلا بنفع بیت العدل دریافت نمود.این جریمه در هرنوبت تکرار، مضاعف می شود.

۲۳-هر کس خانه ای را آتش بزند باید خودش را آتش زد.

۲۴-هرکس ،فردی را محزون کند باید نوزده مثقال طلا بدهد.

۲۵-بهائیان حق ندارند دعاوی را در محاکم ببرند و باید در داخل تشکیلات خودشان مطرح کنند.

خودتان قضاوت کنید،  آیا این نگاه حقوقی به انسان (خواه بهائی یا دگر اندیش) با نظامات اجتماعی حاضر به ویژه نظام مدرنیته (که بهائیت ادعای تطابق با این نظام مدرن را دارد) سازگار است یا خیر؟

رابطه دین و مدرنیته از غفلت های مدعیان انطباق بهائیت با الزامات جهان مدرن و مدرنیته، غفلت از ماهیت مدرنیته و رابطه اش با دین است.

شناخت ابعاد مدرنیته نشان می دهد که اصولا ماهیتی که دائما خواستار تجدد است (یعنی مدرنیته) با ماهیتی که دارای اصول پایه لایتغیر است و ثوابتی دارد (یعنی دین) کاملا و صد در صد همخوانی ندارند و باهم سازگاری و انطباق نخواهند داشت.

ملکیان در مورد رابطه دین و مدرنیته نوشته است:

“پیدایش مدرنیسم یا تجددگرایى درغرب را مى توان واکنشى برضد سنت و دین مسیحیت دانست. تکون تاریخى تجدد تکونى است. ذاتاً نافى غیر. معناى این سخن آن است که تجدد، خود را از راه سلب غیرتعریف مى کند و این غیر، سنت مسیحى و دین مسیحى بوده است. وقتى تجدد دامن گستر شد و از اروپا به بخشهاى دیگر جهان پاگذاشت این ویژگى ضدیت با «سنت» و «دین» را کما بیش در خود حفظ کرد. به این اعتبار، مدرنیسم درهرجاى جهان در قبال «سنت» و «دین»، موضع مى گیرد و این ویژگى مشترک نظامهاى برآمده از مدرنیسم است…” وی سپس هشت ویژگی برای مدرنیته ذکر می کند شامل : انسان گرائی، تجدد و پیشرفت و نگاه به جلو ، مادیگری ، عقل گرائی ، تجربه گرائی ، مساوات خواهی و هر نفر یک رآی، فرد گرائی ، احساس گرائی و لذت خواهی. ملکیان سپس نتیجه می گیرد این ویژگی ها هرگز نمی تواند بطور کامل بر دین منطبق شود: “جهان نگرى که این ۸ ویژگى را داشته باشد چاره اى ندارد جز اینکه دست در آغوش علوم تجربى داشته باشد. روى آوردن به علوم تجربى نتیجه چنین جهان نگرى است. وقتى علوم تجربى رشد مى کند طبعاً تکنولوژى و فناورى هم رشد مى کند.به این اعتبار مى توان گفت که جهان نگرى مدرنیته، جامعه صنعتى و تکنولوژیک را به دنبال خواهد داشت و این تکنولوژى که در تمدن مدرن وجود دارد همه با چند واسطه متأثر از این هشت ویژگى مدرنیسم هستند. اگر جامعه اى به این ۸ ویژگى قائل باشد باید علوم تجربى هم داشته باشد و بالمآل باید این علوم تجربى را به علم و صنعت تبدیل کند چرا که اگر مى خواهد تجسد این علوم تجربى را ببیند چاره اى جز این ندارد… به این اعتبار هم فرد مى تواند به طور ذومراتب مدرن شود و هم جامعه مى تواند ذومراتب مدرن باشد. بنابراین وقتى مدرنیته ذومراتب شد طبیعتاً جمع بین «مدرنیته» و «دین» هم ذومراتب مى شود. به این اعتبار آیا مى توان انسان مدرنى داشت که متدین هم باشد. با این حال به عقیده من، تمام مدرنیته با تمام تدین قابل جمع نیست. به عبارت دیگر ناممکن به نظر مى رسد که فرد یا جامعه اى با حفظ تمام ویژگى هاى مدرنیته، یک دیندار با تمام مشخصات و شاخص هاى تفکر دینى (منظورم ادیان تاریخى نهادینه است ) باشد.” (۲۱)

در ادامه باید گفت این طبیعی است زیرا دستورات وحی که از ناحیه خداوند صادر شده است و ناظر به مصالحی است که خالق انسان تشریع نموده است ،با روح بعضی از این ویژگی ها همخوانی ندارد…. حال چگونه بهائیت مدعی انطباق با مدرنیته است نشان غفلت از ویژگی های پدیده مدرنیسم است. آیا انسان مدرن که همه تاکیدش بر آزادی انسان ، دوری از هر جبری در محیط و فرار از الزامات محیطی و حزبی و گریز از محدودیت هاست می پذیرد خودش را اسیر آئینی کند که برای تراشیدن موی سرش و تغییر لوازم خانه اش هم آداب و باید و نباید تعیین کرده است چه رسد به شرکت در احزاب و رای دادن و رابطه جنسی و سفر به کشور اسرائیل ومراجعه به دگر اندیشان و مخالفت با بیت العدل که منجر به”طرد” گردد؟!

مدرنیته و زنان بهائی

یکی از جهاتى که بهائیت نمى تواند با مدرنیته همراه باشد دیدگاهش در مورد زنان است. در بهائیت زنان از ورود به بیت العدل محروم هستند. یعنى زنان حق کاندیداتورى برای انتخاب ٩ نفر عضو بیت العدل را ندارند و نتیجتا نمی توانند در جمع مدیران اصلى اداره تشکیلات بهائی حاضر باشند. چیزی که اصلا با تعاریف و الزامات مدرنیته سازگار نیست و به هیچ وجه زنان مدرن را قانع نمی کند. یعنی در شرایطی که در جهان مدرن می بینند بعضی زنان به بالاترین پست های سیاسی و اجتماعى مثل ریاست بریتانیا (ملکه) و ریاست جمهوری و نخست وزیری و وزارت و ریاست صندق بین المللی پول و … می رسند و جائی نیست که منع شوند، حالا یک تشکیلاتى به اسم دین بیاید و بگوید زنان صلاحیت ورود به بیت العدل را ندارند و نمی توانند جزو ٩ عضو مصون از خطا(!) باشند… همین موضوع یعنی نگاه تبعیض آمیز به زن برای دینی که معتقد است برای جهان مدرن فعلی آمده و قرار است تا حداقل هزارسال و حداکثر پانصد هزارسال(طبق نصوص بهائی) حاکمیت داشته باشد اصلا با مدرنیته سازگارى ندارد.

هزار سال پیشکش همین الان هم اعتراضات زیادی از سوی زنان بهائی به این تبعیض آشکار و فاحش در راستاى مدرنیته با لحن های تند و غیض آلود اظهار می شود. برای نمونه به قسمت هایی از مقاله مریم درویش یکی از زنان بهائی اشاره می شود: ​”اگر من از کارتهایم خوب استفاده کرده بودم، ممکن بود تابحال دستیار و معاون پاپ ، عضویت در بیتالعدل میشدم. بهائیان هیئت حاکمه عالیه خود را – بیتالعدل جهانی- انتخاب کردند و همانطور که ابویاسمین در سال ۲۰۰۴ پیشبینی کرد، یکی از آنهایی که ما میشناختیمش ( در زمانی که من کارت عضویت بهائیت را داشتم از من خواسته بود که دستیارش بشوم) ، یعنی شهریار رضوی ، از دارالتبلیغ بینالمللی سُر خورد و وارد بیتالعدل شد اگر شما در جامعه بهائی یک بیلزن باشی میتوانی به بالاترین سلسله مراتب برسی ( تنها مردان میتوانند وارد بیتالعدل بشوند) ؛ یعنی: ​-چندین دفعه کتابهای روحی را تدریس کنی؛ با عضو محلی گروه معاونین دوست باشی (عضویت در محفل محلی را فراموش کن ، چرا که تو را از کارهای دیگر میاندازد.) ​-بعنوان دستیار یکی از اعضای گروه معاونین منصوب بشی، و بازهم دوره کلاسهای روحی را تدریس کنی. وقتی اعضای گروه معاونین به رتبه بالاتری رفتند، مشاور قارهای شدند، آنوقت تو را برای معاون شدن پیشنهاد میکنند. ​-دقت کن که همه کارها را مرتب انجام بدهی، حتی باز کردن درب پاکت نامه را! اینطوری اگر یک پست مشاور قارهای خالی بشه، همه تو را بیاد میآورند. ​-پس از آنکه مشاور شدی، حالا باید سعی کنی تا خودت را به دارالتبلیغ برسانی. اگر مدیریت پروژه است خوب باشد که چه بهتر. اگر دست به قلم باشی و مطالب با مزّه بنویسی و مثل شوقی افندی خشک و رسمی ننویسی ، که دیگر کارت تمام است! ​-چنانچه وارد دارالتبلیغ شدی، دیگر راهت تا بیتالعدل روشن و هموار است. چرا که فقط باید صبر کنی تا کسی بمیرد و یا اعلام انصراف کند؛ چرا که بیتالعدل یک جایگاه مادامالعمر . آپارتمان و اتومبیل و امکانات شیک و مرتب. فقط ولی باید تو حیفا- اسرائیل – زندگی کنی، که آنهم خوشبختانه جای زیبا و رومانتیکی است. ​خوب حالا اگر شما تخمدان داشته باشی، قضیه یک کمی سخت میشد. البته میشه تغییر جنسیت داد، ولی باید آنرا پنهان نگهداری! زیرا اگر رأی دهندهها بفهمند که تخمدانها را با بیضه عوض کردی، ممکنه یه جورهایی فکر کنند تو دیانت ما تبعیض جنسی وجود دارد! ای لعنت به این چیزهای کوچک بیارزش .”

روشن است که تعلیم “تساوی حقوق رجال و نساء ” با ممنوعیت ورود نساء به بیت العدل سازگار نیست و اخیرا بعضی از بهائیان سرشناس ، بعد از برگزاری انتخابات بیت العدل لب به سخن گشوده و به این تناقض اعتراف نموده و گفته اند متاسفانه این موضوع باید اصلاح شود و حتى اگر جناب بهاءالله در کتاب اقدس گفته باشند اعضاى بیت العدل باید از رجال باشند ، باید تفسیر از رجال را تغییر داده و طوری تفسیر کنیم که زنان را هم شامل شود و آنها هم بتوانند وارد بیت العدل شوند!علاوه بر تناقض اشاره شده، ممنوع کردن زنان از مشارکت در مدیریت جامعه بهائی، با مدرنیته و تطابق با مقتضیات زمان ادعائی هم سازگار نیست.


پی نوشت ها:

۱- بیان فارسی صفحه ی ۱۳۰

۲- بیان فارسی صفحه ی ۱۹۸

۳- بیان فارسی صفحه ی ۲۶۲

۴- بیان عربی صفحه ۴۲

۵- بیان عربی صفحه ی۴۲

۶- بیان فارسی صفحه ی ۲۹۸

۷- بیان فارسی صفحه ی ۲۹۸

۸- بیان عربی صفحه ی ۱۸

۹- بیان عربی صفحه ی ۴۳ و بیان فارسی صفحه ی ۳۲۲

۱۰- بیان فارسی صفحه ی ۱۳۵

۱۱- کتاب بدیع صفحه ی ۲۱۳

۱۲- کتاب بدیع ، صفحه ی ۱۴۰

۱۳- گنج شایگان صفحه ی ۷۹ و مائده آسمانی صفحه ی ۳۵۵ باب یازدهم

۱۴- خطابات بزرگ صفحه ی ۱۱۹

۱۵- اقتدارات ص ۱۱۱

۱۶- گلزار تعالیم بهائی صفحه ۲۸۸

۱۷- توقیعات مبارکه صفحه ی ۴۱

۱۸- مکاتیب جلد ۳ صفحه ی ۱۶۰

۱۹- مائده آسمانی، ج۴، ص ۲۸۰

۲۰- مائده ج ۴ ص ۱۴۰ و رحیق مختوم ص ۵۹۵

۲۱-مصطفی ملکیان،ارزیابی مدرنیته،پایگاه خبری آفتاب

دیدگاه‌ها

2 پاسخ به “بهائیت و مدرنیته”

  1. رقیه نیم‌رخ
    رقیه

    سلام ببخشید من یه سوالی دارم اینکه ایا مدرنیته جاهلیت است یا نه ؟خوشحال میشم اگه جواب را به ادرس ایمیلم ارسال کنید.

    1. masoud_kb نیم‌رخ
      masoud_kb

      سلام. ممنون از اینکه به این سایت مراجعه کردید. مدرنیته در تعریف خودش به معنای جاهلیت نیست. به معنی گرایش فکری و رفتاری به پدیده‌های فرهنگی نو و پیشرفته‌تر و کنار گذاردن برخی از سنت‌های قدیمی است. نوگرایی فرایند گسترش خردگرایی در جامعه و تحقق آن در بستر مدرنیته است. نوگرایی یا مدرنیسم، گستره‌ای از جنبش‌های فرهنگی که ریشه در تغییرات جامعه غربی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم دارد، را توصیف می‌کند. این واژه مجموعه‌ای از جنبش‌های هنری، معماری، موسیقی، ادبیات و هنرهای کاربردی را که در این دوره زمانی رخ داده اند، در بر دارد.
      جملات ذکر شده تعریفی اولیه و تئوری از مدرنیته بیان می کند. واقعیت این است که در دنیای کنونی به بهانه مدرنیته بسیاری از ارزش های انسانی زیر سؤال می روند و در عمل رفتارهایی با برچسب مدرنیته صورت می گیرد که چیزی کم از سبک زندگی انسان ها در دوران جاهلیت ندارد.
      نکته ی مد نظر در این مقاله این است که بهائیت به عنوان یک جریان فکری و مذهبی ادعا دارد که همگام با مدرنیته و جامعه مدرن و متناسب با آن است. در حالی که جای جای رفتار و گفتار رهبران بهائی در تناقض آشکار با خردگرایی است.
      (یک نسخه از این پاسخ به آدرس ایمیل شما فرستاده شده است.)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *