حقوق شهروندی در بهائیت(۱)

حقوق شهروندی در بهائیت

مقدمه

این روزها واژه “حقوق شهروندی “در عرف سیاسی و بین المللی ،واژه شناخته شده ای است و منظور از آن حقوقی است که یک انسان به

عنوان یک شهروند در یک کشور و در تحت لوای یک حاکمیت باید از آن بهره مند باشد.منشور حقوق بشر سازمان ملل  متحد نیز حد و

حدودی برای آن ترسیم نموده است که مورد قبول و امضای اعضای این  سازمان قرار گرفته است.اما از آنجا که در بعضی کشورها ،حقوق

انسانها ریشه در اعتقادات مردم آن سرزمین دارد باید این حقوق را در مبانی فکری و اعتقادی آن سرزمین نیز جستجو نمود.

به نظرمان رسید در بهائیت این تحقیق را شروع نمائیم که بر اساس متون بهائی شهروندان از چه حقوقی برخوردارند.چه شهروندانی که به این اعتقاد دل داده و آن را  پذیرفته اند و چه آنها که آن را نپذیرفته و در تحت حاکمیت آنها زندگی می کنند.

این بحث را در دو بخش ارائه خواهیم نمود:

بخش اول :حقوق شهروندی از نگاه باب

بخش دوم :حقوق شهروندی از نگاه بها،عبدالبها و شوقی

******************

بخش اول :حقوق شهروندی از نگاه باب

یکم:حق آموختن

الف:آموختن همه علوم تعطیل است!

از نظر جناب باب،جایز نیست هیچ کتابی جز “بیان “تدریس شود لذا همه مدارس ، دانشگاهها،مراکز پژوهشی و آموزشگاهها یا باید تعطیل شوند ویا فقط به آموزش کتاب بیان میرزا علی محمد شیرازی بپردازند!

این هم عبارت بیان:

« لا یجوز التدریس فی کتب غیر البیان » « بیان فارسی صفحه ی ۱۳۰»

پس تکلیف حق آموختن شهروندان (که یکی از حقوق آنهاست)معلوم شد چیست:فقط شهروندان مجازند بیان بخوانند و به بچه های خود

هم بیان بیاموزند و مدار آموزش نباید جز کتاب بیان باشد!

ب:باید خط شکسته بیاموزید!

جناب باب نوع خط و نحوه کتابت شهروندان را هم تعیین فرموده اند و دستور داده اند که باید مدار کتابت ،خط شکسته باشد و به کودکان خود

خط شکسته را بیاموزید.این هم عبارت آن:

« و لتعلمن خط الشکسته !! » « بیان عربی صفحه ی ۲۶ »

(از عبارت “شکسته”در متن عربی باب تعجب نکنید !عبارات عربی جناب باب همینطور هاست)

ج: بیش از نوزده جلد کتاب نداشته باشید!

شهروندان مطابق آئین باب ،اجازه نگهداری بیش از نوزده جلد کتاب را ندارند.

اگر هم از این امر تخطی نمایند باید نوزده مثقال طلا جریمه بپردازند!

لذا کتابخانه ها و مراکز اسناد و آثار هم تعطیل!

این هم عبارت مورد نظر:

« نهی عنکم فی البیان ان لا تملکن فوق عدد الواحد من کتاب و ان تملکتم فلیلزمنکم  تسعه عشر مثقالا من ذهب حداً فی کتاب الله لعلکم

تتقون »

د:تمام آثار باب را بخرید!

دستور است که همه شهروندان در صورت توان کتاب های جناب باب را بخرند و مالک شوند و نگهدارند!

عبارت: « ثم العاشر اذا استطعتم کل آثار النقطه تملکون و لو کان چاپا » !! « بیان عربی صفحه ی ۴۲ »

(اگر از عبارت “چاپا” در عبارت عربی باب تعجب کرده اید بدانید ما اضافه نکردیم و مال خود اوست!)

ه: تمام کتاب ها را ازبین ببرید!

خلاصه شهروندان موظفند نه تنها کتابی جز بیان (یا آنچه در بابیت نگاشته شده )را نخوانند بلکه دستور دارندهمه کتاب های علمی جهان

(بجز بیان و آثار بابی) را از روی زمین محو نمایند!!

« الباب السادس من واحد السادس فی حکم محو کل الکتب الا ماانشئت او تنشی فی ذلک الامر » « بیان فارسی صفحه ی ۱۹۸ »

این مستندات که از معتبر ترین سند بابی (یعنی کتاب بیان) نقل گردید تکلیف حقوق شهروندان در زمینه آموزش و تعلیم و تربیت را مشخص

نمود.

حال به سایر حقوق شهروندی در آئین باب می پردازیم :

دوم :حق زیستن

از نظر جناب باب ، هیچکس جز بابیان حق زیستن روی زمین را ندارند و دگر اندیشان باید قتل عام شوند!!

در پنج قطعه زمین نباید غیر مومنین به بیان زندگی و سکونت کنند! ص۱۹۳ بیان فارسی

ایشان دستور می دهند سلطان بیان، همه دگر اندیشان و غیر بابیان را نابود گرداند و  اجرای این امر واجب هم فقط بعهده سلطان بابی

نیست بلکه برخود افراد بابی هم این موضوع واجب است و باید آنها هر غیر بابی را از روی زمین بر دارند و نابود نمایند!!

این هم عبارت او:

« الباب السادس و العشر من الواحد السابع فی ان الله قد فرض علی کل ملک یبعث فی دین البیان ان لایجعل احد علی ارضه ممن لم یدن

بذلک الدین و کذلک فرض علی الناس کلهم اجمعون » « بیان فارسی صفحه ی ۲۶۲ »

پس شهروندان غیر بابی ،حق حیات ندارند و باید برای مرگ آماده شوند!

سوم:حق درمان

از نظر باب ،شهروندان اگر مریض شوند حق مصرف دارو ندارند!

جناب ایشان می فرمایند:

دارو بطور مطلق ،در ردیف مسکرات و افیون است.خرید و فروش و مصرف آن حرام می باشد!

این هم عبارت ایشان در این زمینه:

« الباب الثامن من الواحد التاسع فی حرمه التریاق والمسکرات و الدواء مطلقاً ملخص این باب آنکه کل شئون دون حب ازدون حق بوده و

هست و کل شئون حب از حق بوده و هست »« و نهی شده از مسکرات و آنچه حکم دواء بر او ذکر شده »

و این حکم را در بیان عربی به این صورت آورده :

« انتم الدواء ثم المسکرات و نوعها لا تملکون » « بیان عربی صفحه ی۴۲ »

بنابر این شهروندان حق ندارند دارو بخرند و مالک آن شوندومصرف نمایندواگر بر اثر این کار تلف شدند از نظر شارع بیان،ملالی نیست!

چهارم:حق تشکیل خانواده

از نظر جناب باب ،شهروندان بابی حق ندارند با غیر دین خود ازدواج نمایند.

ضمنا حتما باید سعی نمایند بچه دار شوند و اگر آشکارشد که یکی از آندو مانعی دارد که نمی تواند بچه دار شود با اجازه دیگری مجاز است

کاری کند تا از او فرزندی حاصل شود!

عبارت او چنین است:

الباب الخامس والعشر من الواحد الثامن »

« فی ان فرض لکل احد »

« ان یتاهل لیبقی عنها من نفس یوحد الله ربها ولابد »

« ان یجتهد فی ذلک و ان یظهر من احد هما ما یمنعهما عن »

« ذلک حل علی کل واحد باذن دونه لان یظهر عند الثمره »

« و لا یجوز الاقتران لمن لایدخل فی الدین »

« بیان فارسی صفحه ی ۲۹۸ »

پنجم:حق مالکیت

شهروندان غیر معتقد به بیان،حق هیچ مالکیتی ندارند و اهل بیان باید اموال هر کسی که به شریعت بیان ایمان نیاورده ، مصادره نمایند و

استثنای این قانون فقط در جاهائی است که اهل بیان به قدرت نرسیده باشند ولی اگر قدرت یافتند حکم همان مصادره اموال است !

عبارت مرتبط با این مطلب:

« ثم الخامس فلتاخذن من لم یدخل فی البیان ما ینسب الیهم »

« ثم ان آمنو التردون الا فی الارض التی انتم علیها لا تقدرون »

« بیان عربی صفحه ی ۱۸ »

اگر هم جنگی بین مومنین به بیان و مسلمانان رخ دهد تمام اموال بدست آمده از طرف مقابل و غنائم جنگی متعلق به شخص باب می

باشد:

بیان فارسی ص۱۵۹

ششم :حق کسب و کار و تجارت

شهروندان نباید به خرید و فروش تنباکو و امثال آن بپردازند.همچنین نباید با اهالی خراسان تجارت و معامله نمایند!ویا هر چیزی که از سوی خراسان حمل می شود!

متن عبارت او:

« و نهی شده از تنباکو و اشباه آن و آنچه که از سمت خراسان حمل میشود. »

« بیان فارسی صفحه ی ۳۲۲ »

ضمنا شهروندان جق ندارند عناصر اربعه(آب و خاک و آتش و هوا) را خرید و فروش نمایند که اگر اقدام به خرید و فروش آنها نمایند،کارحرامی را

مرتکب شده اند!

« ثم الحادی من بعد العشر لا تبیعون عناصر الرباع و لا تشترون »

« بیان عربی صفحه ی ۴۳ »

هفتم: حق داشتن عبادتگاه

شهروندان غیر بابی حق داشتن هیچ عبادتگاه ،زیارتگاه و بقعه مخصوص به خود را ندارندو باید تمام این بقعه ها و عبادتگاهها توسط ظهور

بعد تخریب شود!!

ص۱۳۵ کتاب بیان فارسی

**************
افتضاح آئین باب در اعطای حقوق شهروندی به حدی واضح و آشکار است که عبدالبها هم به آن اذعان نموده و زشتی آن را تایید کرده است!

به عبارت او توجه فرمائید:

کتاب مکاتیب- جلد۲ صفحه۲۶۶:

” در یوم ظهور حضرت اعلی ( میرزاعلی محمد) منطوق بیان( عبارت بود از: ) ضرب اعناق( گردن زدن غیر بابیها) حرق کتب ( سوزاندن کتابها)

و اوراق و هدم بقاء و قتل عام الا من امن و صدق ( غیر بابیان) بود” !!

نکته بسیار مهم:

دوستان بهائی نمی توانند بگویند ما ربطی به باب نداریم و دینی مستقل از او هستیم!

هرموقع خواستند چنین چیزی بفرمایند بخاطر آورند که از نظر آنها باب یک دین آسمانی بوده که جناب بهاءالله هم حدود سی سال به آن

ایمان داشته و کتاب ایقان را در اثبات آن نوشته و به آن عمل می نموده است. تصور کنید اگر چنانچه فقط یک روز این آئین حاکمیت می یافت

وضعیت دنیا چه می شد:

همه غیر بابی ها قتل عام می شدند و همه کتاب ها سوزانده می شد و همه عبادتگاه ها تخریب می گردیدو… و خلاصه امروز در روی زمین

کسی جز بابی وجود نداشت!

ضمنا برای بهائیان ،باب آنقر مهم است که آرزوی آنان زیارت قبر اوست !

به یاد بیاورند برای چه به زیارت قبر او در اسرائیل می روندو قبر او زیارتگاه درجه یک آنان است ؟!

و نیز در وجود ارتباط تنگاتنگ آئین باب و بهائیت همین بس که حج بهائیان بدون زیارت خانه او در شیراز و قبر او در اسرائیل که به شکل زیبائی

آن را درست کرده و کلی به آن می بالند، ناقص است …

(ادامه دارد)

به نقل از بهائی پژوهی


منتشر شده

در

توسط

برچسب‌ها: