تصور کن!
بالای سرت آسمان است و زیر پایت خالیاست. زمین را میبینی که با شتاب یه تو نزدیک میشود و نابودی چند قدمی بیش با تو فاصله ندارد… ناگهان نقطهی امیدی میبینی؛ تنها راه نجات؛ شاخهای تنومند؛ ریشه در کوه دارد و همچون صخره استوار است. خودت را به سویش میکشانی و با تمام وجود در آغوشش میگیری. خیالت آسوده میشود و آرام میگیری. می دانی تازمانی که دستت در دستان اوست، نابودی و تباهی در تو راه ندارد و نخواهی افتاد.
خوب نگاه میکنی؛ لبخندی روی لبانت می نشیند، آری تو راه را پیدا کردهای. می توانی شاخهها را یک به یک بگیری و خودت را بالا بکشی و بیشتر و بیشتراز سقوط در امان بمانی. اما یادت میماند که حتی اگر لحظهای دستت از شاخهها رها شود، نابودیات حتمی است.
*********
زیستن در دنیا بیشباهت به حضور در یک پرتگاه نیست؛ راهی رو به بالا داریم و راه دیگر سقوط در عمق تباهی. اگر به شاخهی محمکی نچسبیم و خود را بالا نکشیم، خواهیم افتاد.
صفحهی دلمان را جلا میدهیم و پندی از خداوند رحیم را میشنویم:
«همگی به ریسمان محکم الهی چنگ زنید و پراکنده نشوید…»
چه زیباست کلام امام باقر علیهالسلام:
«آل محمد، ریسمان محکم الهی هستند.»
اکنون تنها بازماندهی آن راهنمایان همیشگی، مهدی علیهالسلام، زنده است و مشتاقانه منتظر ما تا به سویش برویم. تنها با کمک او نجات مییابیم و به بهترینها میرسیم. پس فرصت را غنیمت بشماریم، با او گفتگو کنیم و از او کمک بخواهیم؛ او صدایمان را میشنود و پاسخ میدهد.
دیدگاهتان را بنویسید