از وقایعی که در طول دوران زندگانی جناب بهاءالله در چند نوبت رخ داده، ماجرای زندانی شدن ایشان است.
یکی از جالب ترین این ماجراها، ماجرای زندانی شدن وی توسط دولت عثمانی در عکا است. در آنجا حادثه ای رخ میدهد و جلوه ای از ایشان تجلی میکند که امر بر جنابشان مشتبه شده و میفرمایند:
“هیچ معبودی نیست مگر من، که زندانی و تنهایم.”
جناب بهاءالله در این جمله تاریخی، خود را تنها خدای جهانیان دانسته اند.
جالبتر این که با زندانی خطاب کردن خود در این ادعا به ضعف و ناتوانی خویش هم اعتراف کرده.
و آدمی میماند که چگونه پرستش کند خدای ناتوان و درمانده ای همچون جناب بهاءالله را.
دیدگاهتان را بنویسید