نوشته‌ها

من قبله ام !

قبله، جایگاهی است که پیروان یک دین، در هر جای دنیا که باشند، به­ سوی آن نماز می­ گذارند.

بهاییان نیز قبله­ ای دارند که محلّ آن در شهر عکا (فلسطین اشغالی) است. عکا محلّ دفن میرزا حسین­علی نوری (بهاء­الله) رهبر بهاییان است که بهاییان، اعمال عبادی خود را رو به­ سوی جنازه ­ی مدفون او به جا می­ آورند؛

البتّه دستور جناب بهاء الله آن بوده که بهاییان در زمان حیاتش نیز به سمت او عبادت کنند!!!

بحث خداشناسی در میان تعالیم بهاییان، بحثی گیج ­کننده است؛ چرا که مدّعی خدایی در این آیین کم نیست؛

باری سیّد باب خود را ذات خداوند معرفی می­ کند و گاهی جناب بهاءالله، خدایی همه­ ی خدایان را، رشحه ­ای از ترشّحات وجودی خود می­ داند. گاهی جناب بهاءالله خود را خالق تمام موجودات می‌پندارد و گاهی همین خدا زندانی می‌شود و گاهی در خراب‌ترین سرزمین‌ها مسکن می‌گزیند.

خدا شناسی در بهاییّت هر چه هست، با یکتاپرستی میان موحّدان تفاوت جدّی دارد و این­گونه ادّعاها در «عصر ارتباطات»، سخنان فرعون را به بنی­ اسراییل تداعی می­ کند که به آنان می­ گفت: “من خداوند بزرگ­تر شما هستم!”

خدای زندانی

photo_2016-12-27_15-17-40

از وقایعی که در طول دوران زندگانی جناب بهاءالله در چند نوبت رخ داده، ماجرای زندانی شدن ایشان است.

یکی از جالب ترین این ماجراها، ماجرای زندانی شدن وی توسط دولت عثمانی در عکا است. در آنجا حادثه ای رخ میدهد و جلوه ای از ایشان تجلی میکند که امر بر جنابشان مشتبه شده و میفرمایند:

“هیچ معبودی نیست مگر من، که زندانی و تنهایم.”

جناب بهاءالله در این جمله تاریخی، خود را تنها خدای جهانیان دانسته اند.

جالبتر این که با زندانی خطاب کردن خود در این ادعا به ضعف و ناتوانی خویش هم اعتراف کرده.
و آدمی میماند که چگونه پرستش کند خدای ناتوان و درمانده ای همچون جناب بهاءالله را.