نوشته‌ها

اگر آتش گرفتید برای فاطمیه کاری کنید…

السلام علیک ایتها الصدیقه الشهیده

atash

سلام 

متن ها همیشه کوتاه است چون
 زمان کم خواننده در نظر گرفت می شود.
اما این متن طولانی است. ارزشش را دارد. شاید آتشتان زد.
اگر آتش گرفتید برای فاطمیه کاری کنید…
 
۱) قیامت
 
روز قیامت شده است. یک لحظه فرض کن که روز قیامت شده است. نامه‌ی اعمال را به بندگان داده‌اند. تو هم مثل بقیه نامه‌ی عمل را گرفته‌ای، من هم گرفته ام. به کارنامه‌ی زندگی ام نگاهی می‌کنم. در سال هزار و سیصد و اندی به دنیا آمده است. در شهر فلان، در خانواده‌ی بهمان. مادرش بنده‌ای از بندگان خدا، پدرش هم. کارنامه را می‌خوانم. می‌بینم که خدا در دادن نعمت‌هایش کم نگذاشته است و اما من، چقدر با این خدای مهربان، بد تا کرده‌ام.  در کارنامه‌ام نوشته‌اند:  خدا به او چشم داد، اما او با چشمانش، منظره‌های حرام دید.
خدا به او گوش داد، اما با گوشش، صداهای نا روا شنید. غیبت شنید.
خدا به او نعمت زبان داد، اما ا
و با زبانش به این و آن، نیش زد و دل‌ بندگان خدا را آزرد. دروغ گفت. تهمت زد. غیبت کرد.
خدا به او عقل و هوش داد. او در راه نا صواب آن را مصرف کرد.
خدا به او قدرت و توان داد، به جای عبادت، در راه گناه از آن بهره برد….
تو را نمی‌گویم! خودم را می‌گویم. اشک در چشمانم حلقه می‌زند. به یاد یک عمر می‌افتم که انگار در لحظه‌ای به سر آمده است. ای کاش با آن نعمت‌هایی که خدا به من داده بود، او را عبادت می‌کردم. ای کاش با توانی که او به من داده بود، به جنگ او نمی‌رفتم. کاش جلوی ه
وس‌هایم را گرفته بود. کاش….
در آن صحرا ایستاده‌ایم. همه ایستاده‌اند. در آن صحرا که وصفش را شنیده‌ای. هر چه حساب می‌کنم، می‌بینم کفه‌ی ترازو به سمت خیر و نیکویی پایین نخواهد آمد. خدایا چه کنم؟! در همان حال و هوا و بیم و نا امیدی، ناگهان صدایی می‌شنوی. صدایی رسا و پر جذبه. صدا می‌گوید:  آی انسان‌ها! چشم‌هایتان را بر زمین بدوزید تا بنده‌ی صالحه‌ی خدا، انسیه‌ی حورا، فاطمه‌ی زهرا به این صحرا وارد شود. سر را به پایین می‌اندازم و زمین را می‌نگرم. احساس می‌کنم سراسر این صحرا از نور پر شده است. فاطمه به محشر آمده است. با هزاران فرشته و ملک به همراهش. آری فاطمه ناموس کبریا است. باید به هنگام ورود
ش به محشر، سرها رو به پایین باشد و چشم ها از نگاه به او محروم. فاطمه، منزه است از نگاه نا محرمان. فاطمه دردانه‌ی هستی است.
فاطمه از منبری از صراط می‌گذرد و بر دروازه‌ی بهشت می‌رسد. ناگهان از حرکت باز می‌ایستد. دو جوان بر در دروازه‌ی بهشت ایستاده اند. یکی از این دو جوان، حسن است. فرزند فاطمه. دیگری اما بی سر است. شناخته نمی‌شود. فاطمه از حسن می‌پرسد: حسن جان، این جوان کیست که چنین در دروازه‌ی بهشت ایستاده است.
حسن چیزی به او می‌گوید. ناگاه صدایی جانسوز در صحرا می‌پیچد. صدای ناله‌ی فاطمه است. خدا حسین را بی سر به او نشان داده است. وضع عجیبی می‌شود. ملائکه به جوش و خروش در می‌آیند. صدای پر جذبه باز به گوش می‌رسد: فاطمه جان، من مصیبت‌هایی که بر تو رفته است را برای چنین روزی ذخیره کرده‌ام. امروز به احترام تو، برای تعظیم تو، به پاسداشت بندگی تو، آن چه بخواهی را برآورده می‌کنم.  صدای فاطمه به گوش می‌رسد. می‌فرماید: خدایا شیعیانم!
بر خود می‌لرزم. ناگهان این فکر از ذهنم می‌گذرد. خدایا من فاطمه را دوست داشته‌ام. من فرزندان فاطمه را دوست داشته ام. خدایا درست که کارنامه‎‌ام در خور بهشت تو نیست، اما من تحمل عذاب جهنمت را هم ندارم. اما بعد با خود فکر می‌کنم: شیعه یعنی پیرو. نه من از فاطمه پی
روی نکرده‌ام. من شیعه‌ی فاطمه نیستم. چشمانم هنوز بر زمین است. جرأت ندارم که سر بلند کنم. هیچ کس جرأت ندارد.
پاسخ به درخواست فاطمه، چنین است: همه را بخشودم!
فاطمه هنوز بر دروازه‌ی بهشت ایستاده است. گویا هنوز راضی نشده و تا او راضی نشود، هیچ کس تکان نخواهد خورد. صدای فاطمه بار دیگر به گوشم می‌رسد: خدایا شیعیان فرزندانم!
خداوند عز و جل پاسخ می‌فرماید: آنان را نیز مورد عفو و بخشایش خود قرار دادم.
فاطمه اما دست بردار نیست. خدایا شیعیان شیعیانم!
خدا خیال فاطمه را راحت می‌کند: فاطمه جان! هر کس را که به تو مربوط است و دست تمسک به دامن محبت تو زده است، بخشودم.
باور نمی‌کنم. این شامل من هم می‌شود. شامل خیلی‌ها می‌شود. حالا در کارنامه‌ی عمل من، چیزی هست که سنگینی می‌کند. به اندازه‌ی تمام آن چه نکرده‌ام. به اندازه‌ی تمام کسری‌هایم. فاطمه من را و تو را با خ
ود می‌برد…
این‌ها که خواندی، مضمون احادیث است. نه یک حدیث و دو حدیث. ده ها حدیث از کتاب‌های معتبر. احادیث سند دار و با اعتبار. کیف کردی نه؟ خوشحال شدی که چنین سرمایه‌ای در سویدای دل داری. قدرش را بدان. مواظب باش بلایی سرش نیاورند. می‌پرسی مگر می‌توانند بلایی بر سرش بیاورند. اصلا چه کسی می‌خواهد این گوهر را از من بگیرید؟
بیا به دنیا برگردیم تا جوابش
را برایت بگویم.
 
۲) بدشت
 
دربدشت، میرزا حسین علی (از بزرگان  بهائیت) و طاهره زرین تاج، به همراهی یکی دیگر از بزرگان بابی به نام ملا محمد علی بارفروشی، هر شب جلسه تشکیل می‌‍دادند تا بابیان را برای مسأله‌ای مهم آماده کنند. آنها قصد داشتند باب را از مقام نیابت حضرت حجت، بالاتر ببرند و او را قائم موعود معرفی کنند. آنان هم چنین می‌خواستند اعلام کنند که با ظهور باب، دین اسلام منسوخ شده است و باب باید احکام جدیدی برای بشریت به ارمغان آورد. سخنرانی‌های این سه نفر در بدشت در مدت اقامت بابیان در آن خطه، در جهت آماده سازی همین مسأله در ذهن آنان بود. آنان در مدت اقامت در بدشت، القابی جدید برای خود انتخاب کردند. میرزا حسین‌علی را بهاء الله نامیدند. زرین تاج را طاهره و مظهر و تجلی حضرت فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها و ملا محمد علی بارفروشی را به قدوس ملقب کردند.
آخر الامر قرار بر این شد، اعلام این وضع جدید را طاهره بر عهده بگیرد. او روزی در میان سخن گفتن برای بابی‌ها، حجاب از سر برداشت. به میان مردان نا محرم آمد و اعلام کرد که قیامت کبری شده است. باب همان حضرت مهدی است و دین اسلام منسوخ شده است. سپس دستور داد تا جا نمازها را بر چینند و دیگر کسی نماز نگذارد تا باب احکام جدیدی ارائه کند. خود نیز برای همیشه، حجاب این نماد عفت و پاکدامنی زن مسلمان را از سر برداشت. بابی‌هایی که به امید مقدمه سازی ظهور امام زمان به دور باب جمع شده بودند، با دیدن این منظره، از باب و بابیت کناره گرفتند. اما گروهی از آنان، به همراه زرین تاج (طاهره) در آن صحرا ماندند و منسوخ شدن اسلام به گمان خود را جشن گرفتند. بعد هم گفتند که حضور طاهره در میان مردم، تحقق همان وعده‌ی الهی و احادیثی بود که به موجب آن حضرت فاطمه سلام الله علیها در روز قیامت در میان صحرای محشر حضور می‌یابد.
آری قیامت به صحرای بدشت محدود شد و طاهره را نمادی از حضرت زهرای مرضیه پنداشتند و شرم نکردند که…
بعدها که برخی رهبران بابی را به جرم ترور نافرجام ناصرالدین شاه قاجار، اعدام کردند، طاهره نیز در میان اعدامی‌ها بود. همسر و فرزندان او حاضر نشدند پیش از اعدامش، او را ملاقات کنند و با او سخن بگویند. این گونه بود که ماجرای زرین تاج (طاهره) به پایان رسید.
 
۳) روزگار عجیبی است
 
روزگار عجیبی است. کار قلم به جایی رسیده است که نام فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها را در کنار نام زرین تاج، در یک نوشتار بیاورد. اما چه می‌شود کرد، زمانی که شیپور تبلیغاتی بهائیان، این حرف‌ها را تبلیغ می‌کند. نمی‌دانم آن ها که در این شیپور ها می‌دمند، چه طور رویشان می‌شود که این کلمات را بر زبان آورند؟ چگونه می‌شود احادیث معتبر را این گونه تحریف کنند و به خورد مریدان بدهند؟ غبار پای فضه، کنیز فاطمه‌ی زهرا کجا و زرین تاج کجا!؟
فکرش را بکن. حدیث می‌فرماید از جانب حضرت حق در روز قیامت ندا می‌آید که چشم‌ها را بر زمین بدوزید تا فاطمه وارد محشر شود. این جا طاهره با کنار زدن پرده‌ی حیا و عفت، وارد انبوهی از مردان نا محرم می‌شود و بعد می‌گویند، آن حدیث محقق شد!
قدری در مورد آن چه از فاطمه می‌دانی بیندیش!
فاطمه را شخصیتی می‌شناسی که در راه دفاع از همسرش، جان خود را فدا کرد. ماجرای در و دیوار را که شنیده‌ای. این جا زرین تاج را می‌بینی که همسر و فرزندانش را رها کرد و به دنبال ماجراجویی رفت و خانواده‌اش را نابود ساخت.
آی بچه شیعه! حالت گرفته شد؟ حرصت خوب در آمد؟! فهمیدی چه کسانی به دنبال ربودن گوهر عشق و محبت تو به حضرت فاطمه‌ سلام الله علیها هستند؟ فهمیدی که می‌خواهند کدام گوهر تقلبی را جای گوهر واقعی تو بگذارند و چگونه می‌خواهند دستت را از محبت فاطمه خالی کنند؟ فهمیدی چگونه مفهوم عظیمی به نام قیامت را لوث کرده‌اند تا خیال خود را از حساب و کتاب راحت کنند.
 
مواظب گوهر محبتت به فاطمه باش!

*****
 
یا صاحب الزمان
و ما چه می دانیم بر شما که تمام این انحرافات را به تماشا نشسته اید چه می گذرد؟
 

دروغ سیزده

دروغ سیزده 
بهائیان می‌گویند ما فرقه نداریم و دین نباید سبب اختلاف گردد. حتماً در امروز سیزده بدر این مقاله را بخوانید تا مختصری به این دروغ بهائیان پی ببریم. 
——————————————– 
مانند هر فرقه‌ای که اختلاف و انشعاب در میان پیروانش طبیعی است ، بهائیت هم از این قاعده مستثنی نیست .
هرچند که رهبران بهائیت ممکن است که ادعا کنند که در میان بهائیان انشعابی نیست ، ولی واقعیت این است که بهائیت دارای فرق مختلفی است ، که هرکدام خود را بهائی واقعی می‌دانند.
با یک بررسی کوتاه مشخص می‌شود که بهائیان در طول ۱۶۰ سال انشعابات زیادی به خود دیده است در اینجا به ارائه تاریخ این انشعابات می‌پردازیم 
•فرقه‌های در میان پیروان باب : 
• بیانی ( ازلی): 
• بهائی 
از فرقه بیانی یک دسته مانده‌اند ولی فرقه بهائی به دسته‌های بیشتری تقسیم گشتند که حال به بررسی این فرق می‌پردازیم 
فرق در میان پیروان بهاء الله : 
پیروان عبدالبهاء – بزرگ‌ترین پسر بهاء الله – ( ثابتی) 
فرق در میان پیروان بهاءالله : 
بهائیان موحد : پیروان برادر عبد البهاء ، میرزا محمد علی ، که به وسیله بهاء الله به عنوان رهبر بهائیان بعد از مرگ عبد البهاء معرفی شده بود ولی از طرف عبد البها تکفیر گردید . 
فرق در میان پیروان عبدالبهاء : 
پیروان بهائیان موحد به صورت قلیل ماندند ولی پیروان عبد البهاء به انشعابات بیشتر تقسیم شدند : 
فرقه‌های در میان پیروان عبدالبهاء : 
• آنهائی که باور دارند که قصد و وصیت عبد البهاء کذب است که به وسیله شوقی افندی ربانی دک‌ترین شده بود . 
فرقه‌های در میان پیروان عبدالبهاء : 
آنهائی که به شوقی افندی ربانی به عنوان جانشین واقعی اعتقاد ندارند : 
بهائی آزاد 
بهائی ریمی 
جامعه تاریخ جدید 
فرقه های در میان پیروان عبدالبهاء : 
بهائیان آزاد : 
بهاییانی که اعتقاد دارند خلیفه گری یا مسئول بهائیان با مرگ عبد البهاء تمام شده است . و آن میثاقی که معروف شده ، یک دک‌ترین است که توسط عبد البهاء نبوده بلکه توسط یک نویسنده حیله گر آماده شده است. 
فرقه های در میان پیروان عبدالبهاء : 
بهائیان متجدد ( ریفرمی) : 
آن‌ها مدعی هستند که میانه رو
هستند مذهب روحانی از بهاء الله
و عبد البهاء و مشخصاً مسیر جدیدی جدای از گروه متعصب و اصول گرا بهائیان حیفان ایجاد کردند . رهبر فعلیه این گروه‌های فردریک گلیشر(Fredrick Glaysher) است 
فرقه های در میان پیروان عبدالبهاء : 
بهائیان جامعه عهد جدید: 
این گروه پیروان ” میرزا احمد سهراب ” هستند . او به همراه ” لویس استیو سانتچانلرز” و همسرش ژولی”جامعه عهد جدید” را در سال ۱۹۲۹ رابعنوان راهی غیر مستقیم در انتشار آموزه‌های مذهب بهائی تاسیس کردند. بعدها که مشاجره بین میرزا احمد و شوقی افندی بالا گرفت ، سهراب و چانلرز به عنوان عهد شکن مشخص شدند و ترد گردیدند . آژانس امنیت آمریکا (NSA)در سال ۱۹۴۱ آن‌ها را مورد پیگرد قانونی قرار دارد . 
انشعابات در میان پیروان شوقی افندی ربانی :

• پیروان ” گاردها و هارس ها ( نگهبانان ) ” 
• پیروان ” نواب ( نایب‌ها) 
• پیروان UHI مستقر در حیفا ( بهائیان مرتد ” Herterodox ” 
انشعابات در میان پیروان شوقی افندی ربانی : 
آنهائی که اعتقاد به شوقی افندی و  چارلز میسون رمی دارند ( به عنوان نگهبانی و حراست)

این‌ها فرقه‌های حارسان هستند . همگی آن‌ها داستان جالبی دارند . در واقع این‌ها دارای سه شعبه هستند هرکدام اعتقاد به یک حارس دارند و یکی از آن‌ها (BUPC) منتظر حارس خود است . 
انشعابات در میان پیروان شوقی افندی ربانی : 
آنهائی که اعتقاد به یک حارس دارند سه گروهند : 
• بهائیان ارتدکس 
• BUPC
• هسته اصلی مذهب بهائی 
انشعابات در میان پیروان شوقی افندی ربانی : 
بهائیان ارتدکس :
پیروان جوئل ب ماران گلا را به عنوان حارس و نگهبان بعد از چارلز میسون رمی است . این گروه دومین گروه بزرگ بهائی است و دارای یک حارس زنده، شورای بین‌المللی بهائی و انستیو ” ایادی ” می‌باشند . بهائیان ارتودکس دارای تشکیلات و پیروان در : آمریکا ، هند ، استرالیا، کانادا ، اتریش ، …..، اسپانیا، فرانسه ، ایران ، پاکستان و بنگلادش می‌باشند . 
انشعابات در میان پیروان شوقی افندی ربانی : 
بهائیان تحت اشراف عهد و میثاق ، پیروان جوزف پیه رمی ، حارس بعد از چارلزمیسونرمی ، این گروه از بهائیان دارای یک حارس ،شورای بین‌المللی بهائی و بیت العدل (UHS) ولی دارای انستیو ایادی نمی‌باشد . حارس و نگهبان فعلی نیل چیس است . به علت استفاده او از کلمه بهائی برای گروه خود ، آژانس امنیت ملی آمریکا نیز علیه نیل چیس اقامه دعوی کرده است . 
( برای اطلاعات بیشتر در مورد دکتر لیلند جنس به ویکیپدیا مراجعه نمایید)
انشعابات در میان پیروان شوقی افندی ربانی : 
هسته اصلی مذهب بهائی :
بر اساس خواست بهاء الله و عبد البها بایستی یک حارس زنده جهت هدایت بیت العدل (UHJ) وجود داشته باشد . بیت العدل موجود در حیفا ساختگی است .بدین جهت که دارای حارس نیست. این گروه دارای حارس زنده هستند و شورای بین‌المللی بهائی ندارند یا انستیو لیادی . حارس فعلی آن‌ها جک سوقومونیان است. او بعد از دونالد هاروی (سومین حارس) حارس شد . 
انشعابات در میان پیروان شوقی افندی ربانی : 
پیروان ” نایب‌ها ” 
بهائیان تربیت 
پیروان رکس کینگ ، آنها می‌گویند رمی حارس نبوده است بلکه او فقط یک نایب بوده مذهب را راهبری می‌نموده تا وقتی که یک فرزند واقعی از بهاء الله جلو بیاید وحارس شود ( طبق اعتقادات این گروه ) کینگ او را به عنوان نایب بعدی انتخاب کرده است و اعضای خانواده او پیروی نایب کرده‌اند. 
انشعابات در میان پیروان شوقی افندی ربانی : 
بهائیان با مرکزیت حیفا این بزرگ‌ترین گروه بهائی است . آنها معتقدند که در موضوع حراست بداء اتفاق افتاده ( یعنی خدا قضای خود را تغییر داده ) و لذا دیگر حارسان نخواهند بود. 
بعد از شوقی افندی در زمان مرگ شوقی افندی وقتی او در لندن بوده بیوه او تلگرافی را ارسال داشت که اعلام کرده بود حارس خیلی ضعیف شده در حالیکه که در واقع او مرده بود. 
انشعابات در میان پیروان شوقی افندی ربانی : 
بهائیان با مرکزیت حیفا (ادامه…) 
وقتی که ایادی بعدها در حیفا همدیگر را ملاقات کردند تا صندوق را باز کنند ، آن‌ها مهر و موم را شکسته ولی گواه و وصیتی پیدا نکردند . دیر وقت همان شب یکی از ایادی ( ایرانی ) به سایر ایادی ایرانی گفت که در موضوع حراست بداء حاصل شده و این موضوع برای همیشه تمام شده است . هم اکنون بهائیان حیفی به وسیله بیت العدل (UHI) که دارای ۹ عضو «مصون از گناه» هدایت می‌گردد. 
سایر فرق 
علاوه بر تمام این‌ها ، گروه‌ها و انشعابات دیگری هم در بابیه/بهائیت است 

گروه اساس بهائیت: پیروان جمشید معانی . 
این گروه که فعلاً توسط جان کار رهبری می شوند و خود را گروه اساس ذات بهائیمی‌نامند . آن‌ها معتقد به آمدن ظهور سوم بعد از باب و بهاء الله هستند . 

گروه بیت الحارس جامع: پیروان ۵ شیخ 
آنها به شوقی افندی اعتقاد داشته . بر اساس آموخته‌های بهاء الله و عبدالبهاء بیت العدل بایستی دارای یک راس از حارس معصوم باشد. آنچنان که بهاء الله در احکام خود ذکر کرده است . بایستی ۲۴ حارس ( ولی امرالله و یا امام ) بیایند ، باب همراه ۱۸ نفر از حروف حی ۱۹ تا درست می‌کند . نام باقی‌مان ۵تا ذکر نشده است . ولی آن‌ها در آینده خواهند آمد . تمامی این« حارس‌ها» معصوم هستند بر اساس آموزه‌های بهاء الله آن‌ها پادشاهان کل جهان الهی می‌باشند 

پیروان دهش ( دهشتت): دهشتیت ها معتقد به رهبر خود ،دکتر دهش – سالم موسی الاوش ( مرحوم موسیس الیشا ) ( ۱۹۸۴- ۱۹۱۲) هستند که این گروه در بیروت ، لبنان گروه خود را دهشتیم گزاردند . و اعتقاد به رجعت باب دارند _ علی محمد شیراز ) و آنها به بهاء الله اعتقاد ندارند . 
نتیجه گیری : 
بنظر می‌رسد که فرقه گرائی در بهائیت سمت و سوی آن به طوری است که برای گروه اکثریت بهائی با مرکزیت حیفا مشکلات وسختی های زیادی را ایجاد کند . از سوی دیگر بهائیان معتقد به بیت العدل هم فشار بیشتری بر بیت العدل گذاشته تا موضوع حراست رامشخص کند . بجای اینکه از آن‌ها بخواهند که عهد شکنان را طرد کند

پیگیری های قضائی اخیر علیه سایر فرق بهائی باعث شده که موضوع حراست وحارسان به یک موضوع بین‌المللی تبدیل گردد. به نظر می‌رسد که توازن در این موضوع به سمت حراست است . اگر این جهت گیری و نزاع ادامه یابد . ممکن است بهائیت به شعب بیشتری تقسیم گردد. باید به آینده چشم دوخت . 
با تشکر .

با تشکر از: 
www.wikipedia.com
www.sourcewatch.com
www.sectsofbahais.com