نوشته‌ها

هنوز هم نژادپرستی؟!

21

نژادپرستی (Racism)  تفکر برتر دانستن یک نژاد بر نژاد(های) دیگر است.

« نژادپرستی باوری است که بر حسب آن یک گروه نژادی، خود را برتر از گروه‌های نژادی دیگر می‌داند و یکی از قدرتمندترین و مخرب‌ترین اشکال تبعیض است».[۱]

«سراسر تاریخ بشر آکنده از نژادپرستی است. یونانیان باستان، هندیان و چینی‌ها علی‌رغم خدمات زیادی که به بشریت کرده‌اند، در پَست شمردن نژادهای دیگر، سابقه زیادی دارند. نژادپرستی همچنین نقش عمده‌ای در تاریخ معاصر آمریکا بازی کرده است. مردم سفیدپوست آمریکا، نژادپرستی را به مثابه توجیهی برای برده‌داری و یا تحقیر سیاه‌پوستان به کار می‌برند. اغلب در جامعه‌ای که نژادپرستی در آن رایج است، گروه مسلط، نژادپرستی را چنین توجیه می‌کند، که اعضای گروه دیگر از لحاظ هوش پست‌ترند.»[۲]

«گر چه امروزه به دلیل مبارزات مساوات‌ طلبانه اجتماعی، و بالا رفتن سطح فرهنگ و آگاهی مردم، نژادپرستی تقلیل چشم‌گیری یافته است، اما هنوز به صورت های پنهان و آشکار (در سراسر جهان، به ویژه کشورهای صنعتی پیشرفته)، باعث تحقیر و پست شمردن گروه‌های نژادی دیگر می‌شود و آنها را از مزایا و فرصت‌های اجتماعی محروم می‌کند.»[۳]

با آنکه در ادیان گذشته مسئله ی پرهیز از نژادپرستی همواره به انسان ها تذکر داده شده است، اما همچنان افرادی با بینش غلط خود بانگ نژادپرستی سر می دهند و بر این عقیده ناصحیح خود پای می فشارند.

در آغازین روزهای ظهور اسلام، بزرگان قریش اصل مساوات را که پیامبر به رعایت آن همت گماشته بود، نمی‏پذیرفتند و به ایشان می‏گفتند: علت این‏که در مجلس‏های تو حضور نمی‏یابیم، این است که افرادی چون بلال حبشی، سلمان فارسی، صهیب رومی و غیر آنان از بردگان در آن مجلس‏ها حضور دارند. آنان را از کنارت بران تا با تو هم نشین شویم، ولی پیامبر این درخواست را نپذیرفت. آنان طرح دیگری را بیان کردند، چنان که گفتند روزی را برای آنان و روزی را برای ما اختصاص بده. آیه نازل شد: «آنانی را که صبح و شام خدا را می‏خوانند و قصدشان فقط خداست، از خود مران که نه چیزی از حساب آنان بر تو و نه چیزی از حساب تو بر آنان است. پس تو اگر آن خدا پرستان را از خود برانی، از ستم کاران خواهی بود.»[۴]

با نزول این آیه، پیامبر اکرم صلی‏ الله‏ علیه ‏و‏آله و سلم به این خواست آنان نیز تن نداد و همواره انسان ها را برابر می شمرد و تنها تفاوت انسان ها را در نحوه ی اعمال و رفتارشان می دانست؛ و این مسئله در جای جای قرآن کریم مطرح شده است. نمونه ای از این برابری در آیه ۱۳ سوره حجرات به خوبی روشن است:

«یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ»

ای مردم، بی تردید ما همه شما را از یک مرد و زن آفریدیم، و شما را قبیله های بزرگ و کوچک قرار دادیم تا همدیگر را بشناسید (پس در میان شما برتری نژادی نیست بلکه) مسلّما گرامی ترین شما در نزد خدا پرهیزکارترین شماست همانا خداوند بسیار دانا و آگاه است.

با این وجود اما هنوز هم انسان هایی بر طبل نژاد پرستی می کوبند و سعی در نشر این پدیده ی مطرود دارند.

جالب است نمونه ای از آن را از زبان یکی از رهبران فرقه ساختگی بهائیت بخوانیم:

جناب عبدالبهاء در مقام تعریف و ستایش از سیاهان آمریکایی، آنچنان سیاهان آفریقایی را مورد توهین خود قرار می دهد که سبک جالبی از نژادپرستی را می توان در کلام این به ظاهر رهبر یافت؛ ایشان در صفحه ی ۱۹ کتاب خود به نام خطابات بزرگ می گوید:

«مثلا چه فرق است میان سیاهان افریک (آفریقایی) و سیاهان امریک (آمریکایی) اینها خلق الله البقر علی صوره البشرند (خدا آنها را گاوهایی در صورت انسان آفرید) آنان (سیاهان آمریکایی) متمدن و با هوش و فرهنگ و حتی در این سفر در مجامع و مدارس و کنائس سیاهان در واشنگتن صحبت های مفصل شد، مانند هوشمندان اروپ (اروپایی) به تمام نکته ها پی می برند.»

و از اینگونه نژادپرستی در کتب دینی بهائیان به وفور یافت می شود.


[۱] ـ کوئن، بروس؛ مبانی جامعه‌شناسی، غلامعباس توسلی و رضا فاضل، تهران، سمت، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۰، ص۳۴۹٫

[۲] ـ عضدانلو، حمید؛ آشنایی با مفاهیم اساسی جامعه‌شناسی، تهران، نی، چاپ دوم، ۱۳۸۶، ص۶۱۴٫

[۳] ـ عضدانلو، حمید؛ آشنایی با مفاهیم اساسی جامعه‌شناسی، تهران، نی، چاپ دوم، ۱۳۸۶، ص۶۱۴٫

[۴] ـ سوره انعام / آیه ۵۲

telegram4

تفاوت در مردمان شهر و روستا!

تفاوت در مردمان شهر و روستا!

بی شک در هیچ کدام از ادیان الهی بین مردم شهر و روستا در هیچ امری، خصوصاً احکام و شرعیّات تفاوتی قائل نگردیده اند؛ زیرا همه ی انسانها و دستورات الهی باید به طور یکنواخت در مورد همه، اعم از شهری و روستایی اجرا شود.
اما در بهائیت با وجود آنکه از وحدت عالم انسانی دم می زنند ولیکن بین مردم شهر و روستا فرق نهاده اند. می گویند مهریه ازدواج، اگر مرد شهری باشد نوزده مثقال طلا و اگر از اهالی روستا باشد نوزده مثقال نقره است. جناب عبدالبهاء می گوید: «مهر به اعتبار زوج است اگر از اهل مدن (شهر) است ذهب (طلا) و اگر از اهل قری (روستا) است فضه (نقره)» (کتاب گنجینه حدود و احکام)
این تفاوت بین مردمان شهر و روستا برای حضرات بهائی که ادعاهایی گزاف در مورد وحدت عالم انسانی می نمایند بسیار قبیح و ناستوده است.

telegram4

داعیه داران تساوی پاسخ دهند!

tasavi

داعیه داران تساوی پاسخ دهند!

تساوی حقوق زن و مرد!
این شعار نیست، این یک هدف و یا آرزو هم نیست.
باید به شما مژده دهم، بالاخره با تلاش چندین نفر از مردان و زنان تاریخ، این آرزوی دور و دراز بشریت، این هوای خنک و مطبوع “تساوی حقوق انسانیت بدون توجه به جنسیت” بر صورت داغ دیده و رنجور اَبناء بشر به خصوص بانوان عزیز وزیده است و زین پس، از تلألؤ انوار پُر برکت این افراد، حقوق زنان و مردان در سرتاسر این کره خاکی به احترام گذارده خواهد شد.
چرا که آنقدر همین زحمت¬کشان اصلی این عرصه به زیبایی و با درایت، با عمل و رفتار خودشان این اصل اصیل را به اثبات رسانده اند که دیگر هیچ بنی بشری به خود اجازه ی تضییع حقوق جنس مؤنث را نخواهد داد و پیوسته آدمیزادان در تحقّق بیش از پیش این آرزو کمر همّت خواهند بست.
آری چقدر قشنگ است که ما این شعارهای زیبا و وعده های پر طرفدار را به عدّه ای بدهیم و اصرار بورزیم که ماییم نخستین کسانی که برای این هدف قدم برداشته ایم و هزینه داده ایم؛ آری قشنگ است…
امّا اگر در حد یک شعار و یک تابلوی تبلیغاتی برای فریب اَذهان تشنه ی تساوی حقوق زن و مرد به کار برود چه بسیار زشت و کریه خواهد بود!
و حال اگر پیدا شود این مدّعیان طلایه داری این جنبش و حرکت به سمت تساوی حقوق چه کرده اند و با این پرچم عدّه ای را به دور خود و مسلک قلّابی خویش دعوت کرده اند، بر خلاف افکاری که فریاد می زنند، پیوسته و در گاه گاه مختلف، آنجا که پای هوس، و منافع شخصی و یا جناح و یا جنس مذکر به میان می آید، زیرکانه پرده ی ریاکاری و تفسیر و توجیه را بر رفتار متناقض خود می افکنند و کارهای زشت خود را توجیه می کنند، چه رسوایی شنیعی بر دامان کُنش¬گران واقعی این عرصه، یعنی جنبش تساوی حقوق زن و مرد خواهد نشست. نه تنها بر این عده، بلکه بر تاریخ بشریت بسیار سخت خواهد بود تا از کسانی نام ببرد که داعیه ی دیانت داشتند و بی دین بودند، داعیه ی تساوی و عدالت داشتند و پیوسته بر خلاف آن رفتار کردند، ادعای انسانیت داشتند و …
آری سخن از بهائیت است…
گروهی که اعتقاد خود را به دروغ دین می خوانند!
گروهی که به دروغ شعائر زیبایی را به خود نسبت می دهند!
گروهی که خود را اولین کسانی می پندارند که در جهت نشر افکار به ظاهر زیبایشان تلاش کرده اند!
گروهی که به دروغ دم از تساوی حقوق زن و مرد می زنند و پی در پی و لا به لای تاریخ و هم اکنون، لاف تساوی زده اند، همین بهاییتی است که اساس مشروعیتش بر “تساوی حقوق زن و مرد” استوار است و با اینکه در جای جای حرفها و لاف هایشان پر است از تساوی حقوق زن و مرد، آنگاه که پای دموکراسی و تساوی حقوق زن و مرد در انتخابات دوره ای شان اجازه ی کاندیداتوری هیچ جنس مؤنث، هیچ بنی بشر دختر و بانویی را نمی دهند و با انواع و اقسام توجیهات بعضاً خنده آور، سعی در پیچاندن و پرده پوشی این گاف برزگشان می کنند؛
که البته تقصیر خودشان نیست؛ همان طور که اشاره شد اساس اعتقادشان به ایشان چنین دستوری داده است.
در لا به لای همه ی شعارهای به ظاهر قشنگی که دم از حقوق زنان می زند عباراتی¬ست که افکار انسان های آزاد اندیش را به سادگی به چالش می کشد:
اولین چالش اینکه با وجود این تعلیم (تساوی بین زن و مرد)، چرا خانم ها از عضویت در بیت العدل محروم هستند؟ چنانکه در کتاب اقدس می خوانیم: اعضای بیت العدل باید از بین مردان انتخاب گردند! [۱] و جالب اینکه در چرایی آن، جناب عبدالبهاء گفته است که حکمت این موضوع در آینده ظاهر خواهد شد!!! جناب شوقی افندی نیزدر پاسخ به همین سئوال از سوی یکی از بهائیان، در پیام ۵ جولای ۱۹۴۷ گفته است: «مردم باید بپذیرند که نساء صلاحیت عضویت در بیت العدل عمومی را ندارند…»
بهائیت از یک طرف در طبل تساوی حقوق زن و مرد می کوبد و فریاد برمی آورد که فقط ما این تساوی را رعایت کرده ایم اما وقتی به مرحله عمل می رسد حتی در مهم ترین مرکز تجمعش یعنی بیت العدل، زنان را از عضویت در آن محروم می نماید!!!
همچنین در دورانی که یکی از مظاهر رعایت تساوی حقوق زن و مرد، انتخاب شدن در پارلمان ها شناخته می شد، جناب عبدالبهاء با یک جمله زنان را از انتخاب شدن در محافل روحانیه بهائیه که به منزله پارلمان داخلی است، محروم کرده: «… و در لوح مبارک دیگر نازل: در بلاد شرق در هر بلده و قریه که عدد مؤمنین از رجال از سن بیست و یک و مافوق آن نه تجاوز نموده محفل روحانی در نهایت روحانیت و صفا و حکمت و متانت تاسیس گردد و حضرات اِماء الرحمن منتخِب اند نه منتخَب …» [۲]
از جمله چالش های دیگر آنجاست که جناب عبدالبهاء اجازه نمی دهد زنان ولی امرالله شوند:
«ای یاران مهربان، بعد از مفقودی این مظلوم باید اغصان و افنان سدره مبارکه و ایادی امرالله و احبّای جمال ابهی توجّه بفرع دو سدره که از دو شجره مقدّسه مبارکه انبات شده و از اقتران دو فرع دوحه رحمانیّه بوجود آمده یعنی (شوقی افندی) نمایند زیرا آیت اللّه و غصن ممتاز و ولیّ امرالله و مرجع جمیع اغصان و افنان و ایادی امرالله و احبّاء اللّه است و مبیّن آیات اللّه و من بعده بکراً بعد بکر یعنی در سلاله او.» [۳]
یعنی بعد از جناب شوقی که اولین ولی امر در بهائیت است، فقط فرزندان پسر از نسل او می توانند به این مقام برسند!!
از این دست تناقض در خصوص عدم رعایت تساوی حقوق زن و مرد در بهائیت ـ که داعیه دار این تساوی است ـ بسیار به چشم می خورد که در این مقال مجال ذکر آن نیست.
آری، همین گفته هاست که محقق را در شناسایی بهتر بهائیت رهنمون می شود و می یابد که بهائیت نه تنها دین الهی نیست، بلکه از بسیاری از امتیازات مکتب های بشری نیز محروم مانده است.

منابع:
۱- این مطلب در کتاب اقدس و گنجینه ی حدود و احکام ص ۲۱۹ آمده است.
۲- گنجینه حدود و احکام، ص ۶۰
۳- الواح وصایا، صفحات ۱۱ تا ۱۴

فقط بهائیان ایران شایسته ترحّم اند…!

فقط بهائیان ایران شایسته ترحّم اند…!

site slider

گاه و بی گاه، هر وقت منازعه ای بزرگ در جهان در می گیرد و عده ی زیادی از انسان های بی گناه، مظلوم واقع می شوند، این سؤال و البته اعتراض از سوی مسلمانان معتقد شکل می گیرد که چرا مرکز جهانی مدیریت تفکر بهائی (بیت العدل) – که داعیه دار وحدت عالم انسانی و کنار گذاشتن تبعیض هاست و می گوید همه با هم برابریم و دین و نژاد و آئین، معیار تفاوت نیست – طبق معمول واکنشی از خود نشان نمی دهد و علیه سردمداران جهانیِ ظلم و تبعیض، فریاد بر نمی آورد که این ستم را پایان دهید؟!!! چرا آتش انتقاد و اعتراض بیت العدل، تنها دامنگیر حکومت ایران است و در دفاع از ظلم رفته بر بهائیان در ایران (البته ظلم به زعم خودشان) شعله می گیرد؟!!! چرا مهربانیِ عالم گیر بهائی تنها شامل حال بهائیان ایران است و بس؟ …

شاید باور نکنید که پاسخ این سؤال بسیار ساده است: با کاوشی نه چندان عمیق در آثار بهائی، به این نکته پی می بریم که از دیدگاه رهبران بهائی، نه تنها همه انسان ها با هم برابر نیستند، بلکه تنها بهائیان، انسان و قابل احترام هستند[۱] و بقیه… .  وقتی رهبران بهائی برای غیر بهائیان حتی شأن انسانیت را نیز قائل نیستند چرا باید انتظار داشته باشیم که به فکر ستمدیدگانِ مسلمانِ فلسطین و آشوریان و ایزدیان عراق و بقیه باشند؟

جالب تر اینکه در نظر بهائیان دوستداران جناب بهاءالله دُرّ و گوهر و جواهر و مابقی انسان ها سنگ ریزه های زمین اند…[۲]

حال، منِ گوینده و شمایِ شنونده بیاییم و کلاه مان را قاضی کنیم؛ سردمداران تفکری که در آن، مخالفان خود را حتی لایق درجه انسانیت ندانسته و آنها را همچون سنگ ریزه های زمین خاکی بی ارزش می شمارد، چگونه و بر اساس کدام منطق باید نگران حال سایر انسان های مظلوم عالم باشند و تلاشی هرچند ناچیز در راه نجات شان بردارند؟!! آری در نظر سران بیت العدل (مرکز جهانی مدیریت بهائیت)، تنها بهائیان، انسان، و شایسته ترحّم اند و از همین روست که به هر بهانه و با هر دستاویزی پرچم مظلومیّت بهائیان را بالا می برند و از وضعیت موجود آنها اظهار نگرانی می کنند و در عین حال چشم روی مظلومیّت تمام ستمدیدگان دنیا می بندند.

بگذریم که این مظلومیّت ساختگی بهائیان در ایران نیز خود داستانی جداگانه دارد…[۳]

و نیز بگذریم از مقایسه انسان ندانستن مخالفان بهائیت و سنگ ریزه خواندن آنان با اصل شعار وحدت عالم انسانی و برابر دانستن همه انسان ها…[۴]

 


[۱] ـ بهاءالله، نخستین رهبر بهائیان در کتاب بدیع ص ۱۴۰ می نویسد: «الیوم هر نفسی بر احدی از معرضین من اعلاهم او من ادناهم ذکر انسانیت نماید از جمیع فیوضات رحمانی محروم است، تا چه رسد که بخواهد از برای آن نفوس اثبات رتبه و مقام نماید.»

تعجب نکنید، این سخن از رهبر تفکر بهائی است که می گوید کسی حق ندارد بر مخالفان او نام انسان بگذارد…

 

[۲] ـ بهاءالله، ‌مائده آسمانی، ج ۴: «احبائی هم لئالی الامر و من دونهم حصاه الارض.» یعنی : دوستداران من درّ و جواهر و ما بقی ایشان سنگ ریزه های ارض خاکی اند.

[۴] ـ عبدالبهاء دومین رهبر بهائیان می گوید: «به ما چه ربطی دارد که این مؤمن است یا آن مؤمن نیست. ما نمی توانیم نفسی را بر نفسی ترجیح دهیم.»( خطابات ، ج ۱)

این کلام را با مدارک قبلی مقایسه کنید و خود اختلاف را دریابید.