نوشته‌ها

بررسی تعلیم تساوی رجال و نساء در بهائیت

just

یکی از اصول دوازده‌گانه آئین بهائی، اصل تساوی حقوق رجال و نساء است؛ با این وجود تناقضات غیر قابل انکاری در کردار و گفتار رهبران بهائی در رابطه با مسأله‌ی تساوی حقوق رجال و نساء وجود دارد که به اذعان جناب شوقی افندی توجیهی برای آن نمی‌توان ارائه داد. (۱۵ جولای ۱۹۴۷)
برای تبیین مسأله و اثبات ادّعای وجود نابرابری حقوق رجال و نساء در آیین بهائی مطالبی چند در این زمینه تقدیم می‌گردد:

هیچ‌کدام از رهبران بهائی از نسوان نبوده و بنا به نصوص بهائی نسوان حق عضویّت در بیت‌العدل اعظم الاهی را ندارند!!
این مسأله که علی‌رغم تأکید آموزه‌های بهائی بر تساوی حقوق رجال و نساء، هیچ‌کدام از رهبران روحانی عالی‌رتبه این آیین از زنان نبوده است؛ بسیار بحث‌انگیز است. این مسأله از همان ابتدای پیدایش آئین بهائی مطرح بوده و سوألاتی را در ذهن پیروان این آئین به‌ویژه پیروان مؤنث این آئین مطرح کرده است به‌عنوان نمونه در کتاب گلزار تعالیم بهائی ص۲۸۸آمده است:
«سؤال خانمی بحضور مبارک عرض شد که گفته بود تا حال از جانب خدا زنی مبعوث نشده و همه مظاهر الاهیّه رجال بوده‌اند. فرمودند: «هر چند نساء با رجال در استعداد و قواء شریکند ولی شبهه‌ای نیست که رجال اقدمند و اقوی حتّی در حیوانات مانند کبوتران و گنجشگان و طاووسان و امثال آنان هم این امتیاز مشهود.»
در این‌جا مشاهده می‌شود که به صراحت جناب میرزا حسین‌علی نوری بیان می‌کند که رجال به‌طور ذاتی نسبت به زنان برتری دارند چه که می‌فرمایند: «شبهه‌ای نیست که رجال اقدمند و اقوی» و در توجیه این برتری ذاتی مثالی از عالم حیوانات ارائه می‌کنند که چون در عالم حیواناتی چون کبوتران و گنجشگان و طاووسان و امثال آنان هم این امتیاز مشهود است؛ لذا به همین دلیل می‌توان نتیجه گرفت که در عالم انسانی نیز شرایط به همین نحو باید باشد.

از این دیدگاه تبعیض‌آمیز که بگذریم به دیدگاه تحقیرآمیز و توهین‌آمیز موجود در فرمایشات رهبران بهائی نسبت به جنس مؤنث می‌رسیم؛ همانطور که در این فرمایش اخیر جناب میرزا حسین‌علی نوری مشاهده شد برای تبیین حقوق نساء مثالی از عالم حیوانات آورده شده بود.
جناب عباس افندی نیز برای تبیین حقوق نساء هم‌چون پدر، به عالم حیوانات توجّه دارند! آن‌جا که می‌فرمایند:

«همین‌طور در عالم حیوان نظر می‌کنیم جمیع ذکور و انثی است امتیازی در میان نیست در جمیع مراتب مساویند و در جمیع وظائف حیوانی شریکند؛ ولی چون نظر در عالم انسان می‌کنیم می‌بینیم تفاوتست.» (خطابات حضرت عبدالبهاء، جلد ۱، ص ۱۶۳)

مشخّص است که رهبران بهائی برای تبیین حقوق نساء در آئین بهائی به عالم حیوانات رجوع کرده‌اند؛ اگرچه به جمع‌بندی واحدی در این زمینه نرسیده‌اند، جناب میرزا در عالم حیوانات میان جنس نر و ماده تفاوت و امتیاز مشاهده کرده است؛ اما جناب عبدالبهاء (عباس افندی) تساوی در جمیع مراتب!!
به هر حال، آن‌چه اهمّیّت دارد این است که رهبران آئین بهائی بر اساس مشاهدات خود از عالم حیوانی سعی در تبیین حقوق نساء کرده‌اند؛ بر این‌ اساس مشخّص می‌شود که جایگاه زن در آئین بهائی چه جایگاهی است:
جایگاهی هم چون گنجشک، سگ، کوسه و امثال آن!! بسیار مایه‌ی تأسف است که کسانی که مدّعی ارزش نهادن به مقام زن هستند تا این حد او را نازل کرده‌اند که برای تبیین حقوقش آن را با حیوانات مقایسه می‌کنند.

? علاوه بر این‌که در آئین بهائی هیچ‌کدام از نسوان نبوده‌اند، شاهد آن هستیم که زنان حق انتخاب شدن برای عضویّت در بیت‌العدل اعظم الاهی که عالی‌ترین مرجع تصمیم‌گیری در شرایط فعلی بهائیت است را ندارند. نکته جالب در این زمینه این است که مسأله تحریم عضویت زنان در بیت‌العدل و تناقض آن با اصل تساوی حقوق رجال و نساء به‌گونه‌ای است که جناب شوقی افندی در این باره اذعان داشته‌اند:

«از آن‌جا که جناب عباس افندی فرموده اند حکمت این موضوع در آینده ظاهر خواهد شد، ما با اطمینان به صحّت مطلب باید آن را قبول کنیم؛ ولی نمی‌توانیم برای فرونشاندن اعتراضات حامیان نهضت زنان توجیهی ارائه دهیم.» (۱۵ جولای ۱۹۴۷)

مسأله تحریم عضویّت زنان در بیت‌العدل اعظم الاهی علی‌رغم اصل اساسی تساوی حقوق رجال و نساء در آئین بهائی، شاهد دیگری است بر این‌که این آئین به آن اصل، اعتقاد نظری و عملی ندارد و به‌وضوح وجود دیدگاه مردسالارانه را در آموزه‌های بهائی نشان می‌دهد؛ مع الوصف رهبران بهائی اصرار دارند: «نساء و رجال کلّ در حقوق مساوی به هیچ وجه امتیازی در میان نیست.» (گلزار تعالیم بهائی، ص ۲۸۳)
این چه تساوی میان حقوق رجال و نساء است که نساء حقّ عضویت در مهم‌ترین مجمع روحانی بهائی را نداشته باشند؛ لکن رجال چنین حقّی را داشته باشند؟! آیا داشتن حقّ عضویّت و ممنوعیّت عضویّت در بیت‌العدل به معنی تساوی حقوق رجال و نساء است؟! آیا این هم از مصادیق ممتاز بودن مردان در آئین بهائی نسبت به نسوان نیست؟!

به نقل از بهائی پژوهی

داعیه داران تساوی پاسخ دهند!

tasavi

داعیه داران تساوی پاسخ دهند!

تساوی حقوق زن و مرد!
این شعار نیست، این یک هدف و یا آرزو هم نیست.
باید به شما مژده دهم، بالاخره با تلاش چندین نفر از مردان و زنان تاریخ، این آرزوی دور و دراز بشریت، این هوای خنک و مطبوع “تساوی حقوق انسانیت بدون توجه به جنسیت” بر صورت داغ دیده و رنجور اَبناء بشر به خصوص بانوان عزیز وزیده است و زین پس، از تلألؤ انوار پُر برکت این افراد، حقوق زنان و مردان در سرتاسر این کره خاکی به احترام گذارده خواهد شد.
چرا که آنقدر همین زحمت¬کشان اصلی این عرصه به زیبایی و با درایت، با عمل و رفتار خودشان این اصل اصیل را به اثبات رسانده اند که دیگر هیچ بنی بشری به خود اجازه ی تضییع حقوق جنس مؤنث را نخواهد داد و پیوسته آدمیزادان در تحقّق بیش از پیش این آرزو کمر همّت خواهند بست.
آری چقدر قشنگ است که ما این شعارهای زیبا و وعده های پر طرفدار را به عدّه ای بدهیم و اصرار بورزیم که ماییم نخستین کسانی که برای این هدف قدم برداشته ایم و هزینه داده ایم؛ آری قشنگ است…
امّا اگر در حد یک شعار و یک تابلوی تبلیغاتی برای فریب اَذهان تشنه ی تساوی حقوق زن و مرد به کار برود چه بسیار زشت و کریه خواهد بود!
و حال اگر پیدا شود این مدّعیان طلایه داری این جنبش و حرکت به سمت تساوی حقوق چه کرده اند و با این پرچم عدّه ای را به دور خود و مسلک قلّابی خویش دعوت کرده اند، بر خلاف افکاری که فریاد می زنند، پیوسته و در گاه گاه مختلف، آنجا که پای هوس، و منافع شخصی و یا جناح و یا جنس مذکر به میان می آید، زیرکانه پرده ی ریاکاری و تفسیر و توجیه را بر رفتار متناقض خود می افکنند و کارهای زشت خود را توجیه می کنند، چه رسوایی شنیعی بر دامان کُنش¬گران واقعی این عرصه، یعنی جنبش تساوی حقوق زن و مرد خواهد نشست. نه تنها بر این عده، بلکه بر تاریخ بشریت بسیار سخت خواهد بود تا از کسانی نام ببرد که داعیه ی دیانت داشتند و بی دین بودند، داعیه ی تساوی و عدالت داشتند و پیوسته بر خلاف آن رفتار کردند، ادعای انسانیت داشتند و …
آری سخن از بهائیت است…
گروهی که اعتقاد خود را به دروغ دین می خوانند!
گروهی که به دروغ شعائر زیبایی را به خود نسبت می دهند!
گروهی که خود را اولین کسانی می پندارند که در جهت نشر افکار به ظاهر زیبایشان تلاش کرده اند!
گروهی که به دروغ دم از تساوی حقوق زن و مرد می زنند و پی در پی و لا به لای تاریخ و هم اکنون، لاف تساوی زده اند، همین بهاییتی است که اساس مشروعیتش بر “تساوی حقوق زن و مرد” استوار است و با اینکه در جای جای حرفها و لاف هایشان پر است از تساوی حقوق زن و مرد، آنگاه که پای دموکراسی و تساوی حقوق زن و مرد در انتخابات دوره ای شان اجازه ی کاندیداتوری هیچ جنس مؤنث، هیچ بنی بشر دختر و بانویی را نمی دهند و با انواع و اقسام توجیهات بعضاً خنده آور، سعی در پیچاندن و پرده پوشی این گاف برزگشان می کنند؛
که البته تقصیر خودشان نیست؛ همان طور که اشاره شد اساس اعتقادشان به ایشان چنین دستوری داده است.
در لا به لای همه ی شعارهای به ظاهر قشنگی که دم از حقوق زنان می زند عباراتی¬ست که افکار انسان های آزاد اندیش را به سادگی به چالش می کشد:
اولین چالش اینکه با وجود این تعلیم (تساوی بین زن و مرد)، چرا خانم ها از عضویت در بیت العدل محروم هستند؟ چنانکه در کتاب اقدس می خوانیم: اعضای بیت العدل باید از بین مردان انتخاب گردند! [۱] و جالب اینکه در چرایی آن، جناب عبدالبهاء گفته است که حکمت این موضوع در آینده ظاهر خواهد شد!!! جناب شوقی افندی نیزدر پاسخ به همین سئوال از سوی یکی از بهائیان، در پیام ۵ جولای ۱۹۴۷ گفته است: «مردم باید بپذیرند که نساء صلاحیت عضویت در بیت العدل عمومی را ندارند…»
بهائیت از یک طرف در طبل تساوی حقوق زن و مرد می کوبد و فریاد برمی آورد که فقط ما این تساوی را رعایت کرده ایم اما وقتی به مرحله عمل می رسد حتی در مهم ترین مرکز تجمعش یعنی بیت العدل، زنان را از عضویت در آن محروم می نماید!!!
همچنین در دورانی که یکی از مظاهر رعایت تساوی حقوق زن و مرد، انتخاب شدن در پارلمان ها شناخته می شد، جناب عبدالبهاء با یک جمله زنان را از انتخاب شدن در محافل روحانیه بهائیه که به منزله پارلمان داخلی است، محروم کرده: «… و در لوح مبارک دیگر نازل: در بلاد شرق در هر بلده و قریه که عدد مؤمنین از رجال از سن بیست و یک و مافوق آن نه تجاوز نموده محفل روحانی در نهایت روحانیت و صفا و حکمت و متانت تاسیس گردد و حضرات اِماء الرحمن منتخِب اند نه منتخَب …» [۲]
از جمله چالش های دیگر آنجاست که جناب عبدالبهاء اجازه نمی دهد زنان ولی امرالله شوند:
«ای یاران مهربان، بعد از مفقودی این مظلوم باید اغصان و افنان سدره مبارکه و ایادی امرالله و احبّای جمال ابهی توجّه بفرع دو سدره که از دو شجره مقدّسه مبارکه انبات شده و از اقتران دو فرع دوحه رحمانیّه بوجود آمده یعنی (شوقی افندی) نمایند زیرا آیت اللّه و غصن ممتاز و ولیّ امرالله و مرجع جمیع اغصان و افنان و ایادی امرالله و احبّاء اللّه است و مبیّن آیات اللّه و من بعده بکراً بعد بکر یعنی در سلاله او.» [۳]
یعنی بعد از جناب شوقی که اولین ولی امر در بهائیت است، فقط فرزندان پسر از نسل او می توانند به این مقام برسند!!
از این دست تناقض در خصوص عدم رعایت تساوی حقوق زن و مرد در بهائیت ـ که داعیه دار این تساوی است ـ بسیار به چشم می خورد که در این مقال مجال ذکر آن نیست.
آری، همین گفته هاست که محقق را در شناسایی بهتر بهائیت رهنمون می شود و می یابد که بهائیت نه تنها دین الهی نیست، بلکه از بسیاری از امتیازات مکتب های بشری نیز محروم مانده است.

منابع:
۱- این مطلب در کتاب اقدس و گنجینه ی حدود و احکام ص ۲۱۹ آمده است.
۲- گنجینه حدود و احکام، ص ۶۰
۳- الواح وصایا، صفحات ۱۱ تا ۱۴

گزارشی از یک گفتگو پیرامون عضویت زنان در بیت العدل

با اعلام اسامی اعضای بیت العدل اعظم الهی در رضوان ۲۰۱۳ و مشاهده عکس ۹ نفرمرد انتخاب شده ، یک بار دیگر صدای گروهی از خانم ها در اعتراض به عدم حضور زنان در بیت العدل بلند شد و صفحه فیس بوک جناب عرفان ثابتیو جناب حسن ممتاز سروستانی جولانگاه بحث و گفتگو در این موضوع گردید ویاد آور مقالات آقای تورج امینی (اینجا واینجا) در سال ۸۵ در سایت «نگاه » وبحث و گفتگو های پیرامون آن شد.بحث از اینجا آغاز شد که دیانت بهایی زن و مرد را از نظر حقوق مساوی اعلام کرده وهیچ امتیازی بین آنها قرار نداده است.

حضرت عبدالبها میفرمایند:« . . . و همچنین وحدت نوع را اعلام نمود که نساء و رجال کل در حقوق مساوی و به هیچوجه امتیازی در میان نیست زیرا جمیع انسانند فقط احتیاج به تربیت دارند، اگر نساء مانند رجال تربیت شوند هیچ شبهه ای نیست که امتیازی نخواهد بود. . . »

ایشان در جایی دیگر میفرمایند :« . . . برخی معترفند که زنان از لحاظ توانایی با مردان مساوی نیستند و در خلقت ضعیف تر از مردان خلق شده اند . این وهم صرف است ، تفاوت مراتب زن و مرد بعلت تفاوت در امکان تحصیل است . تا زمانی که زنان از حقوق و امتیاز پیشرفت مادی محروم باشند وضع به همین منوال است و نهایتاً اینکه تا مساوات تامه بین اناث و ذکور در حقوق حاصل نشود عالم انسانی ترقیات خارق العاده ننماید . . . »

با توجه به بیانات فوق این سؤال به طور طبیعی مطرح است که با وجود این تعلیم، چرا خانم ها از عضویت در بیت العدل اعظم محروم هستند؟پاسخ مشخص اینکه بر اساس آیات کتاب مستطاب اقدس ، اعضای بیت العدل اعظم باید از بین مردان انتخاب گردند و در چرایی آن ، حضرت عبدالبها فرموده اند که حکمت این موضوع در آینده ظاهر خواهد شد. حضرت ولی امرالله نیزدر پاسخ ،به همین سئوال از سوی یکی از احبا در پیام ۵ جولای ۱۹۴۷فرمودند :« مردم باید بپذیرند که نساء صلاحیت عضویت در بیت العدل عمومی را ندارند از آنجا که حضرت عبدالبها فرمودند حکمت این موضوع در آینده ظاهر خواهد شد، ما با اطمینان به صحت مطالب ، باید آن را قبول نماییم ولی نمیتوانیم برای فرو نشاندن اعتراض حامیان نهضت زنان توجیهی ارائه دهیم . . . »

بنابراین در هیچیک ازنصوص به علت واقعی عدم حضور زنان دربیت العدل اشاره نشده است و بیت العدل اعظم نیز که قرار است رافع مشکلات بین احبا باشد در این رابطه سکوت اختیار نموده است و همین سکوت به احبا اجازه داده است تا در این رابطه وارد بحث شوند و اعلام نظر نمایند.

گزارش زیر خلاصه ای از گفتگو های مفصل و جالب توجه انجام شده در صفحات فیس بوک بین تعدادی از احباست تا نظر شما چه باشد ؟برخی از احبا با قرار دادن کامنت و یا تاٌیید کامنت های داده شده به عدم حضور زنان در بیت العدل اعظم انتقاد داشتند و با جملاتی مانند : « . . . چرا همه مرد هستند ؟. . . این تناقض باید حل گردد !. . . چرا یه زن توشون نیست ؟. . . چرا خانمها در این عکس غایب هستند ؟. . . همه مرد ! ! . . . همیشه آقایان در رأس امور بوده و خواهند بود ! . . . خدا هم زن ستیز است ! . . . »

وامثال آن مخالفت خود را با این حکم اعلام کردند.دکترعرفان ثابتی به عنوان متولی این بحث در کامنت های متعدد خود حکم عدم عضویت زنان در بیت العدل را به چالش کشیدند و با ذکر جملاتی همچون :  « این حکم استثنایی است و با دیگر تعالیم بهایی همخوانی ندارد »   «متأسفانه این مشکل وجود دارد » « این حکم با اصل برابری  حقوق مدرن همخوانی ندارد » و مطالبی از این دست ، بازار بحث را گرم نگه داشته و وعده میدهند که این مشکل بتدریج وبه مرور زمان حل خواهد شد و بیت العدل اعظم با تفسیر کتاب اقدس و تعمیم کلمه رجال به خانمها ، راه را برای ورود زنان به بیت العدل باز خواهد نمود.

اما در این میان جناب حسن ممتاز سروستانی در صفحه فیس بوک خود ضمن انتقاد از خانم درسا سبحانی ، ایراد به تعالیم و احکام بهایی و تبعیض آمیز و نادرست خواندن آنرا ، نوعی تناقض در ایمان به حساب آورده و میگویند :

«. . . وقتی دیانت بهایی را قبول کردی و به آن معتقد شدی، اعتراض به آن معنا ندارد.»

درسا اعتراض کرده بود که :«. . . همه سهم دارند به غیر از زنان! دیدن این عکس(عکس اعضای جدید بیت العدل اعظم ) حس بد تری در این مورد به من داد. ۹ مرد !، این مرد سالارانه است و مایه تأسف . . . فکر میکنم همین که همچنین حکمی وجود داشته باشد که زنان نباید وارد کاری بشوند این تبعیض آمیز و مرد سالارانه است »

ایشان ضمن متعصب خواندن جناب سروستانی میگوید: «. . . به هر صورت این حکم برای من قابل پذیرش نیست و فکر میکنم با توجه به حکم برابری حقوق زن و مرد و تطابق علم و دین که جزء تعالیم ۱۲ گانه است و اینکه دین باید مطابق زمان باشد ، با گذر زمان این حکم نیز تفسیر دیگری پیدا خواهد کرد. »

همانطور که گفته شد تعداد زیادی از احبا از جمله جناب عرفان ثابتی امیدوارند که این حکم توسط بیت العدل اعظم به نفع زنان تغییر یابد.جناب عرفان ثابتی می گویند :« . . . همانطور که بیت العدل اعظم حکم همجنس گرایی را تغییر داد ، میتوان انتظار داشت که در آینده این حکم را نیز به گونه ای تفسیر نماید که زنان را نیز در بر گیرد. »

ایشان ادامه میدهد :« . . . فقط بیت العدل اعظم است که می تواند این حکم را اصلاح کند ، همانطور که برخی از جملات کتاب اقدس را که خطاب به مردان بود به زنان نیز سرایت داد ، منتهی این کار یک دهه نیاز به زمان دارد .»در مقابل ، گروهی از احبا عقیده داشتند که حضرت عبدالبها نفرموده اند که این حکم در آینده عوض و یا تفسیر می شود بلکه فرموده اند حکمت آن در آینده معلوم می شود.آنها معتقد بودند نمیشود شب خوابید و صبح بلند شد و حکم منصوص را عوض کرد. گروهی نیز به عنوان سؤال مطرح کردند که آیا حضرت عبدالبها نمیتوانستند بگویند تفسیر این حکم در اختیار بیت العدل باشد تا هر زمان که صلاح دیدند آنرا اصلاح نمایند؟ و جلوی این همه بحث وگفتگوو حدس و گمان را پیشاپیش بگیرند؟ چرا اینکار را نکردند و فرموند حکمت آن در آینده مانند ظاهر شدن خورشید در وسط آسمان واضح خواهد شد. اگر بحث بر سرتفسیر معنی رجال بود که احتیاج به آینده نداشت !

در مقابل ، بعضی دیگر از احبا ضمن اعتراض به جناب ثابتی، حکم عدم شرکت زنان در بیت العدل را حکم منصوص دانستند که تغییر یا تفسیر آن در حوزه اختیارات بیت العدل اعظم نیست . آنان معتقدند اگر قرار باشدنصوص امری تغییر یا تفسیر یابد سنگ روی سنگ بند نمیشود و هر قانونی را می توان به این ترتیب دور زد .

جناب سروستانی نیز معتقدند :« . . . هیچکس حق تغییر احکام منصوص را ندارد و چون مبین رسمی و منصوص دیانت بهایی هم که حق تفسیر رسمی احکام را داشته است نظر خود را بیان کرده است. این مطلب تا پایان دور بهایی به همین صورت خواهد ماند .

توضیح اینکه بر طبق مفاد الواح ووصایا :«مرجع کل کتاب اقدس. وهر مسئله ی غیر منصوصه راجع به بیت العدل است .بیت العدل فقط می تواند قرارها وتصمیمات خویش را نسخ نماید«

بر طبق بیان فوق ، بیت العدل اجازه ندارد تا احکامی را که در کتاب اقدس ذکر شده است وجنبه ی منصوص دارد تغییر دهد ویا تفسیر نماید، بلکه حیطه ی مسئولیت اودر مورد بیان احکامی است که در گذشته ذکر نگردیده ویا صدور آن توسط حضرت بهاء الله به بیت العدل ارجاع شده باشد.با توجه به اینکه عدم حضور زنان در بیت العدل به طور صریح در کتاب مستطاب اقدس آمده است ودر طول زمان این حکم توسط حضرت عبدالبها وحضرت ولی امرالله تفسیر نگردیده است لذا قطعی وغیر قابل تغییر خواهد بود. »

بنابراین به نظر می رسد بیان جناب سروستانی در این مورد از استحکام وقوت بیشتری برخوردار باشد.

گروهی نیز اطاعت از معهد اعلی را لازم دانسته و معتقدند که اگر بیت العدل اعظم تفسیری را در مورد حکمی ارائه دهد قبول واطاعت بی چون وچرای آن ضروری است.

عده ای نیز مدعی هستند که خانمها به دلایل زیادی دارای توان بالا نیستند و باید ازبرخی خدمات معاف شوند .آنها به این حکم حضرت ولی امرالله استناد می کنند که فرمود :« . . . و زنان از درگیری نظامی معاف هستند ، چون زنان قلوبی حساس دارند و طاقت دیدن قتل و خونریزی های وحشتناک را ندارند، حتی اگر به منظور دفاع باشد باز از وظیفه معافند . . . »

حضرت بهاءالله نیز در جواب خانمی که سؤال کرده بود که چرا تا حال از جانب خدا زنی به پیامبری مبعوث نشده و همه مظاهر الهیه رجال بوده اند ، فرمودند: « . . . هرچند نساء با رجال در استعداد قوا شریکند ولی شبهه ای نیست که رجال اقدمند و اقوی ، حتی در حیوانات مانند کبوتران و گنجشکان و طاووسان و امثال آنان هم این امتیاز مشهود. . . »

بنابر این با توجه به اینکه جایگاه اعضای بیت العدل در حوزه تشریع احکام و اجرای قوانین جزایی دیانت بهایی قرار دارد بنظر میرسد خانمها در این حیطه بدلیل روحیه ظریفی که دارند صلاحیت نداشته و نمی توانند به خوبی انجام وظیفه نمایند.از طرف دیگر بنظر میرسد مفهوم تساوی حقوق رجال و نساء از دیدگاه حضرت بهاءالله با تساوی از دیدگاه امروزی ما ، قدری تفاوت داشته باشد، در کتابمستطاب اقدس تساوی کامل بین زن و مرد مشاهده نمیگردد. فی المثل بر طبق احکام کتاب مستطاب اقدس :

۱- زنان از رفتن به حج معافند و انجام این عبادت فقط به مردان سپرده شده است.

۲- تقسیم ارث بین دختر و پسر به صورت مساوی تعیین نشده است و مردان ارث بیشتری می برند، بطور مثال سهم پدر از ارث ، ۵/۵ سهم و سهم مادر۵/۴ سهم است. سهم برادر ۵/۳ سهم و سهم خواهر ۵/۲ سهم می باشد .

۳- منزل مسکونی متوفی، متعلق به پسر ارشد است ودختران از آن سهمی نخواهند داشت.

۴- مهریه و نفقه بر عهده مردان است در حالیکه زنان با وجود تساوی با مردان مسئولیتی در این رابطه ندارند.

۵-در کتاب مستطاب اقدس به مردان اجازه گرفتن دو زن در یک زمان و گرفتن یک دختر باکره به عنوان کنیز داده شده است هرچند که حضرت عبدالبها اجرای عدالت را محال عنوان کردند اما گرفتن دختر باکره به عنوان کنیز رد نشده و خود حضرت بهاءالله نیز سه همسر در یک زمان اختیار نمودند در حالیکه این اجازه به خانمها داده نشده است که چند شوهر بگیرند و برای خود غلام بیاورند.بنابراین محرومیت زنان از بعضی حقوق در دیانت بهایی مختص به عدم عضویت در بیت العدل نیست و موارد دیگری را نیز شامل میگردد.

جناب تورج امینی به مسئله ممنوعیت حضور زنان در بیت العدل با دیدگاه دیگری نگریسته است . ایشان در مقالات قبلی خود با پیش فرض اینکه این اعتراض را معمولا مخالفین امر مطرح می کنند با انتقاد از رویکرد دیانت اسلام و دیگر ادیان ابراهیمی و گروه های سوسیالیست ، سکولار و فمینیست ، آیین بهایی را در بازپس دادن حقوق اجتماعی به زنان یک سر و گردن از بقیه بالاتر دانسته است. در صورتیکه در حال حاضر اولا معترضین به این حکم خود احبا هستند و ا فراد شاخصی مثل جناب عرفان ثابتی میدان دار آن میباشند و ربطی به مخالفین ندارد در ثانی اسلام و دیگرادیان ابراهیمی در زمینه ی لزوم تساوی حقوق زن ومرد ادعا واصراری ندارند و اصلا« مدعی نیستندکه مورد مقایسه با دیانت بهائی قرار گیرند . در مورد دیدگاه گروه های فمینیست و سوسیالیست نیزاگر بدون تعصب مورد بررسی قرار گیرند در زمینه آزادی وحقوق زنان ، پیشتاز بوده و به لحاظ تاریخی قدمتی بیش از دیانت بهایی دارند.

جناب امینی ضمن رد دلایل مطرح شده برای عدم حضور زنان در بیت العدل از جمله : بارداری و شیردادن زنان، موضوع تمیز بودن یا کثیف بودن زنان در دوران قاعدگی ، تربیت فرزندان، رافت در اجرای احکام الهی ، مسائل فیزیولوژی و روانشناختی زنان و غیره ، کشف دلیل اصلی این حکم را منوط به آینده نموده و بحث عقلی و علمی در مورد آن را بدلیل ناقص بودن عقل و علم بشر بی فایده می داند ! !ایشان در خاتمه با بیان اینکه عدم حضور زنان در بیت العدل تا کنون هیچگونه خللی را در کار ایجاد نکرده است ! ! انتخاب نشدن خانمها را به نفع آنان دانسته و از طرف خانم ها اعلام کرده اند که :« . . . زنان خوشحال میشوند که از چنین مسئولیتی معاف هستند و می توانند به گردش و تفریح خود برسند ! »بعد هم برای اینکه خانمها ( ویا به تعبیر ایشان نسوان ) را آرام نماید، عضویت در بیت العدل را آش دهن سوزی ندانسته و جز گرفتاری و درد سر برای مردان چیز دیگری نمیشمارند. ایشان می گویند :« . . . در تشکیلات بهایی هیچ کس به خاطر عضو شدن حقوق دریافت نمی کند، این میدان ، میدان وقت گذاشتن بدون اجر است ، اعضای بیت العدل نه تنها گرفتاری های روزانه خود را دارند بلکه در موقع استراحت نیز مجبور به خدمت به آیین بهایی هستند. نه شغل دارند و نه شأن و نه مقام و نه احترام شخصی و نه دار و دسته ای . وقتی از مجمع بیرون می آیند در حقوق اجتماعی همسان و برابر با کسانی هستند که عضویت تشکیلاتی ندارند ، عضویت در بیت العدل زمانی امتیاز است که عضو در آن دارای قدرت و یا صاحب منافعی باشد. »

در اینجا بد نیست از جناب امینی سؤال شود که مگر در بقیه تشکل ها مثل محافل ملی ، هیئت های مشاورین قاره ای و دارالتبلیغ بین المللی اعضاء در قبال فعالیت خود حقوق دریافت می دارند و یا از موقعیت ظاهری برخوردارند؟. همان شرایطی که برای عضویت محافل ملی برقرار است در مورد بیت العدل اعظم هم می تواند برقرار باشد.اگر سختی کار، دلیل عدم عضویت خانمها در بیت العدل باشد می بایست به همین دلیل خانمها را از عضویت در محافل ملی و محلی و دارالتبلیغ بین المللی و مشاورین قاره ای نیز حذف نمود چرا که مسئولیت این سمت ها به هیچوجه سبکتر از مسئولیت آحاد اعضای بیت العدل نیست. از طرف دیگر، بحث قبلی ما در مورد جایگاه اعضای بیت العدل و سخت یا آسان بودن کار آنان نیست ، برفرض که اثبات گردد اعضای بیت العدل با وجود کار و فعالیت زیاد جایگاه فوق العاده ای ندارند، این هم با بحث تساوی حقوق مغایر خواهد بود. به چه دلیل مردها باید همه ی کار های سخت را بعهده داشته باشند و خانم ها از آن کار ها معاف باشند؟بحث در مورد لزوم تساوی حقوق زن و مرد بعنوان یک اصل در دیانت بهایی و عدم اجرای آن در برخی از شئون است نه بحث های متفرقه دیگر.

یکی از کاربران استدلال می کند که وقتی قرار است بیت العدل اعظم بعنوان بالاترین مقام رهبری اتخاذ تصمیم نماید، زنان هم به عنوان بخش مهمی از جامعه بهایی باید در آن سهیم باشند. تعدادی مرد نمی توانند بدون شناخت از مسائل و مشکلات زنان، برای آنان به طور یکجانبه تصمیم گیری نمایند.برعکس تصور آقای امینی عضویت در بیت العدل یک امتیاز است و با قبول اصل تساوی حقوق بین زن و مرد ، یک حق نیز تلقی می گردد. حال اگر کسی بخواهد با وجود تمام سختی ها و مشکلات موجود از این حق استفاده نماید ما اجازه نداریم او را از حق خود محروم نماییم.

جناب دکتر ثابتی به نکته مهم دیگری نیز اشاره داشتند و آن اینکه: « امروزه خانم ها در اکثر محافل ملی دنیا ، در هیئت های مشاورین قاره ای و هیئت های معاونت و در دارالتبلیغ بین المللی و جاهای مهم دیگر حضور فعال دارندو در برخی امور حضور خانمها از حضور آقایان پررنگتر است.ما در جامعه زنانی را داریم که از نظر تحصیلات ، تجربه، کارایی، قدرت و خدمت، به تعبیر حضرت عبدالبها گوی سبقت را از مردان ربوده اند. بنابر این دست کم گرفتن خانم ها و مناسب ندانستن آنان برای عضویت در بیت العدل می تواند تأمل برانگیز باشد.»

کوتاه سخن اینکه بحث و گفتگو در مورد عضویت زنان در بیت العدل اعظم از اهمیت زیادی برخوردار است، مباحث مطرح شده فوق هرچند ممکن است در ظاهر باهم همخوانی نداشته باشد، لیکن دریچه ای است تا احبای فرهیخته و اندیشمندان بهایی بتوانند ضمن مشارکت در اینگونه گفتگو ها ، راه حل های مناسبی یافته و به ساحت بیت العدل اعظم پیشنهاد نمایند.

به نقل از بهائی پژوهی

تساوی زن و مرد در بهاییت

تساوی حقوق مرد و زن در بهاییت…

همیشه و در همه احوال و ادوار مختلف تاریخ گروه ها و احزاب زیادی بودند که با انگیزه، اهداف، آرمان و ایدئولوژی مختلفی به وجود آمدند و طرفداران و مریدان کم یا زیادی را به گرد خود جذب کردند. این جذب جمعیت هوادار بسته به نوع خط فکری و شعارهایی که داشتند بود. هر گروهی که از شعارهای بهتری نسبت به مقتضیات زمانه و طبع و نیاز مردم مخاطب خود داشت می‌توانستند توجه بیشتری را در مرحله نسخت رقابت بین خود و رقبای فکری خود جذب کند. و در صورتی که می‌توانست ادعاها و شعارهای فکری خود را اثبات کند و جامعه عمل بدان بپوشاند و اعمال و رفتار همیشگی خود را مطابق با آن شعار تنظیم کند مسلماً در ربایش و جذب افکار عمومی به سمت خود گوی رقابت را از حریفان می‌ربود و یکه تاز عرصه فکری خود می‌شد.

و از آن سو اگر آن حزب یا گروه کلیه فعالیت و نمودش در حد همان شعارهای اتوکشیده و زیبا می‌ماند، یا به مرور زمان و یا بدست روشن فکران روشنگر پرده از شعارهای توخالی و پوچشان برداشته می‌شد و در طول تاریخ و یا در نزد مردم همان زمان رسوا می‌شد.

تساوی زن و مرد در بهاییت

حال ما با این مقدمه نسبتاً طولانی قصد آن داریم تا بررسی کنیم که آیا گروه بهاییتی که داعیه ی تساوی حقوق زنان و مردان را دارد و این شعار پر طمطراق و پر طرفدار و زیبا، چقدر با افعال و رفتار خودشان یعنی در وهله نسخت در سیره زندگانی بزرگانشان و سپس در شیوه اداره و معیشت این گروه مطابقت دارد.

حال با همین اشارت اندک توانستیم اصل ادعایشان را روشن کنیم. اکنون با کمی ورق زدن نوشته‌های همین عزیزان و حال و احوال مدیران فعلی این فرقه و گروه به ماهیت خام ایشان پی خواهم برد و به سادگی می‌فهمیم که از ادعا تا واقعیت و از خیال تا واقعیت تفاوت یک صد و هشتاد درجه وجود دارد

کتاب مکاتیب جناب عبدالبها که از رهبران بهاییت است و بهاییان این شخص را بسیار عزیز و والا مرتبه می شمارند درجایی که قصد داشت تعالیم بهاییت را بزرگ کند و به تعریف و تمجید آن بپردازد گفته: <<تعالیم جدیده روح این عصر و نور این قرن است. از جمله تحری حقیقت، وحدت عالم انسانی و…. از جمله مساوات رجال و نسا به استثنا در بعضی مسایل>> ج٣ مکاتیب ص ٢٧۶

خب جنابان بهایی این استثنا که می خورد کار عیب پیدا میکند.. این استثنا داشتن به کلی میزند به زیر تساوی حقوق زن و مرد که شما دم از مطلق بودن آن در مرام بهایی می‌زنید

این استثنا چیست؟ وقتی میگویی استثنا جا برای اما و اگر باز می‌شود و می‌شود به کلی این ادعای شما را به زیر سوال برد…

درباره رفتار کنونی ایشان نیز باید بداند که کلیه احوالات و وظائف همه‌ی اعضای این گروه در جایی به نام بیت العدل که در شهر حیفا در اسرائیل است،

بیت العدل شامل افرادی است  که با انتخاب همه بهائیان در کنار هم و با مشورت و همفکری هم برنامه  یک ساله هر بهایی رو تعیین میکند به عبارت دیگر یکی از منابع تشریع و قانون و احکام بهاییان همین بیت العدل است که به زعم بهائیان عصمت دارد و از هر گروهی خطا و اشتباهی مبرا هستند.

اما

اما

اما

یک علامت سوْال بسیااااااااار بزرگ همواره ذهن منتقدان به بهاییت و حتی خود بهائیان بی غرض و نازک بین را مشغول کرده است و آن این است،

این مسلکی که همواره دم از تساوی حقوق زن و مرد میکند و مدعی است که بین زن و مرد هیچ گونه تفاوتی از لحاظ حقوقی، شرعی و شهروندی وجود ندارد و همه و همه با هر جنسیتی دارای حقوق برابر هستند به چه دلیل و بر کدام منطقی حاضر می‌شود حضور زنان را در این جمع نپذیرند و حتی اجازه‌ی کاندیداتوری برای انتخاب شدن در این مجمع به اصطلاح شرعی را ندارند؟ مگر نه اینکه جنسیت نباید باعث تضییع حقوق کسی شود؟ مگر غیر این است که زنان به زعم شما هماهنگ مردان هستند؟ پس چرا در این مجمع جایگاهی ندارند؟ حتی یک کرسی؟ حتی اجازه کاندیداتوری صوری،،،

چرا؟؟؟؟ << عباس عبدالبها در کتاب گنجینه حدود احکام: و در لوح مبارک دیگر نازل: در بلاد شرق در هر بلده و قریه که عدد مؤمنین از رجال از سن بیست و یک و مافوق آن نه تجاوز نموده محفل روحانی در نهایت روحانیت و صفا و حکمت و متانت تاسیس گردد و حضرات امإ الرحمن منتخِب اند نه منتخَب>>

حال اگر بخواهیم همین فرمایشات رهبر مرامی که مدعی هستند به زبان فارسی نازل شده را به فارسی فارسیان فهم برگردانیم باید گفت که سرکار آقا به کلی آب پاکی را ریخته به دست بانوان بهایی که حق انتخاب کردن دارند اما انتخاب شدن نه… عجب!!!

اگر بگوییم که دستور رهبر و بنیان‌گذارتان است که زده اید به زیر ادعای پر زرق و برقتان که مدعی هستند دیانت شما بین زن و مرد هیچ فرقی قائل نیست

اگر بگویید زنان توانایى حضور ندارند که خودتان فعل خبط و گفته و اشتباه انجام داده اید و با عصمت جمعی بیت العدل در تناقض است

اگر بگویید برداشت فعلی بیت العدل از احکام بدست آمده  است که با بن بست تأویل و تفسیر مواجه می‌شوید

حکم صریح و نص صریح که قابلیت تفسیر ندارد،،،لب مطلب اینکه بانوان از فکر انتخاب شدن در بیت العدل خارج شوند،،،بهاییتی که فریاد تساوی زن و مرد را عالم گیر کرده معتقد است خانم های بهایی لیاقت و توانایی نشستن و همفکر شدن در بیت العدل را ندارند،،،عجب و صد عجب

حال جواب با خودتان

 

طلا برای من، نقره برای تو!

تبعیض در حقوق زنان بهائی در اجرای احکام مهریه در بهائیت

Gold-Silver-Copper-1031-Eligible

سران بهائیت با تلاش در حلّ معضلات کنونی جوامع و با شعار وحدت عالم انسانی می کوشند تا به خیال خود، سعادت را برای بشر به ارمغان آورند. در توضیح ۱۲ تعلیم اجتماعی بهائیت، و در صفحه ۴۷ کتاب نظر ‏اجمالی در دیانت بهایی به نقل از میرزا حسین علی بهاء الله (شخص اول بهائیت) آمده است:

       “ممکن ‏نیست سعادت عالم انسانی کامل گردد مگر به مساوات کامله ی زنان و مردان.”

    این چنین است که تساوی حقوق رجال و نساء یا به عبارتی: برابری حقوق زنان و مردان به عنوان یکی ازاین ۱۲ تعلیم موجود است. ایشان معتقدند زن و مرد هر دو انسان می باشند و از این نظر امتیازی بر یکدیگر نداشته، در نقش دو بال یک پرنده، باید در جمیع حقوق اجتماعی  برابر باشند، تا پرواز در مسیر سعادت انسانی صورت پذیرد. حتّی می بینیم که عبدالبها در ١۴ نوامبر ١٩١١ در منزل خود در پاریس این اصل را تأیید می کند:
      ” هو اللّه …… جمیع کائنات موجوده مذکّر و مؤنّثند و در مابین ذکور و اناث آن‌ها فرقی نیست…”

    و نیز در پیام بیت العدل (مرکز روحانی و اداری کنونی بهائیان در شهر حیفا در فلسطین اشغالی) آمده است: ” تساوی حقوق زن و مرد برای شما امری ساخته و پرداخته ی دنیای غرب نیست بلکه حقیقتی روحانی و همگانی و جنبه ای از ماهیت نوع انسان است که یکصد و پنجاه سال پیش حضرت بهاء الله آن را در وطن خویش، ایران، تعلیم فرمودند.”

     امّا سؤال اینجاست که چرا بهائیت که مدّعی تساوی کامل میان دو جنس مخالف و مکمل (زن و مرد که با نقش و نیازهای کاملاً متفاوتی آفریده شده اند) در همان ابتدای راه و در اجرای این تساوی حقوق از پا نشسته اند؟ چگونه است که مسلکی شعار تساوی کامل حقوق میان زن و مرد را فریاد می زند ولی حتی میان زنان جامعه ی خود از اجرای آن عاجز است؟

     در کتاب اقدس نوشته ی میرزا حسین علی بهاء آمده است: ” نازل قوله تعالی: لا یحقق الصهار إلا بالأمهار. قد قدّر للمدن تسعه عشر مثقالا من الذهب الأبریز و للقری من الفضه. و من اراد الزیاده حرّم علیه أن یتجاوز عن خمسه و تسعین مثقالا. کذالک کان الأمر مسطورا.”

ترجمه: ” دامادی تحقق نمی یابد مگر به مهر( یعنی دادن مهریه واجب است) برای شهرها نوزده مثقال طلا و برای روستاها نقره قرار داده شده است. و هر کس که بخواهد بیشتر بدهد حرام است که از نود و پنج مثقال تجاوز کند. این چنین است که امر(مهریه) نوشته شده است. “

    

     در کتاب « گنجینه ی حدود و احکام» که شامل احکام بهایی است، در صفحه ی ۱۷۱-۱۶۷ در بحث احکام ازدواج و مهریه آمده است:

” از مهریه سئوال نموده بودی. این از احکام حضرت اعلی است به کتاب اقدس تجدید شده است و آن این است که اهل مدن باید طلا بدهند و اهل قری فضه و این بسته باقتدار زوج است . اگر فقیر است یک واحد می دهد و اگر اندک سرمایه دارد، دو واحد می دهد، اگر با سر و سامان است، سه واحد می دهد؛ اگر از اهل غناست، چهار واحد می دهد و اگر در نهایت ثروت است، پنج واحد می دهد. فی الحقیقه بسته به اتفاق میان زوج و زوجه و ابوین است. هر نوع در میان اتفاق حاصل شود مجری است… “

     بنا براین تعالیم اگر زنی در شهر ازدواج کند مهریه او ۱۹ مثقال طلا و اگر زنی در روستا ازدواج نماید مهریه او ۱۹ مثقال نقره است!چرا مبنای مهریه زن روستایی نقره است و زن شهری طلا؟! این چه تساوی میان زنان شهری و روستایی است؟ آیا به جاست که زنی روستایی، تنها به این خاطر که در روستا و با مردی روستایی ازدواج می کند، بی آن که ثروت و جایگاه او در نظر گرفته شود، مهریه ای از نقره به او داده شود ولی زنی شهری هر چند تهی دست با مردی فقیر، تنها به خاطر آن که در شهر ازدواج می کند مهریه اش از طلا باشد؟ اگر مردی از روستا نسبت به مردی شهرنشین ثروتمند تر باشد، باز باید نقره پرداخت کند و او طلا؟ چرا زن روستایی نمی تواند از مرد روستایی تقاضای مهریه ی طلا کند؟ این چه برتری است میان زنان شهری نسبت به زنان روستا؟

     ملاک تعیین مهریه، محل سکونت مرد است نه زنِ؛ ولی زنان شهر نشین تنها در صورتی که با مردی شهرنشین ازدواج کنند، می توانند تقاضای طلا کنند، وگر نه مهریه ی ایشان هم چون زنان روستایی بر مبنای نقره است، هر چند مرد روستایی از مرد شهری غنی تر باشد. این چه تبعیض و برتری یابی است؟

     حال اگر ادامه ی احکام این باب ملاحظه شود، روشن است که در هیچ یک از آن ها از این مسأله عدول نشده است که در ازدواج شهری طلا و روستایی نقره باید پرداخت شود. تنها در اندازه یک یا دو و … واحد مثقال سخن به میان آمده است. سئوال این است که چرا مهریه ی زن روستایی یک یا دو یا سه و … یا حداکثر نود و پنج مثقالنقره است و زن شهری یک و یا حداکثر نود و پنج مثقال طلا؟ آیا این نحوه تعیین مهریه، مشارکت و تساوی واقعی زنان در تمامی شئون است؟

     اگر بنا بر برقراری تساوی کامل میان زنان و مردان است، چرا میان زنان شهری و روستایی تفاوت و تبعیض وجود دارد؟ شعار تساوی حقوق در تمامی ابعاد میان دو جنس چگونه حاصل می شود در حالی که این تساوی حتی میان یک نوع از جنس بشری یعنی خود زنان نیز رعایت نشده است؟! روشن است که  تناقض در احکام و تعالیم، قابل توجیه نیست.

چگونگی پیدایش تعالیم دوازده گانه

بهاییت آیین نوظهوری است که رهبرانش برای آن دوازده تعلیم می شمرند و در کتب خود به این دوازده تعلیم پیوسته مباهات کرده و آن را بدیع و بکر معرفی می کنند؛ چنانکه جناب عبدالبهاء می نویسد: « این تعالیم پیش از ظهور بهاءالله کلمه ای از آن در ایران مسموع نشده بود این را تحقیق فرمایید تا بر شما ظاهر و آشکار شود.»[مکاتیب ج۳ ص ۱۴] بنابراین طبق دعاوی بزرگان این آیین، تعالیم دوازده گانه را می توان معرفی نامه ی بهاییت قلمداد کرد چراکه آن را از ابتکارات و امتیازات خاص آیین خود می دانند و با شناساندن آن ها به عنوان وجه تمایز بهاییت با سایر ادیان سعی در تبلیغ بیشتر آن دارند. جناب عبدالبهاء اینگونه می گوید: « از جمله این تعالیم وحدت عالم انسانی است این در کدام کتاب است؟ نشان بدهید و صلح عمومی است این در کدام کتاب است؟ و دین باید سبب محبت و الفت باشد اگر نباشد عدم دین بهتر است در کدام کتاب است؟ و دین باید مطابق با عقل سلیم و علم صحیح باشد این در کدام کتاب است؟ و مساوات بین رجال و نساء در کدام کتاب است؟ وترک تعصب مذهبی و دینی و تعصب وطنی و تعصب سیاسی و تعصب جنسی است این در کدام کتاب است؟ »[خطابات بزرگ ص۱۹۱]

بحث درباره ی بررسی اینکه آیا گفتار بهاییت صرفاً یک ادعا بوده ویا در ورطه ی عمل چه قدر توفیق داشته، از مجال این نوشتار خارج است اما اگر بخواهیم تنها بدیع و جدید بودن این تعالیم را موشکافی کنیم لازم نیست سراغ یک به یک ادیان دیگر رفته و مقایسه بنماییم چراکه جناب عباس افندی در جایی دیگر در نوشتار خود موضوع را برایمان واضح و آشکار می سازد : « اساسی که جمیع پیغمبران گذاشتند آن اساس بهاءالله است و آن اساس، وحدت عالم انسانی است آن اساس، محبت عمومی است و آن اساس، صلح عمومی بین دول است»[خطابات دو ص۲۸۶]  و یا اینکه « حضرت بهاءالله تجدید تعالیم انبیاء فرمود.»[خطابات یک ص ۱۸و۱۹]

چگونه رهبران بهاییت به خود اجازه می دهند تعالیم انبیاء گذشته را ابتکار و امتیاز خود عنوان کرده و با استفاده از آن به تبلیغ بپردازند؟ آیا بهاییت که خود را دینی جدید معرفی می کند، حرف تازه ای برای طرح کردن ندارد که تنها به تجدید تعالیم پیامبران سلف اقدام نموده است؟ آیا درجه ی اهمیت و ارزش دین آنقدر تنزل داشته که رهبران مسلکی بخواهند با فریب، مردم را به آیین خود دعوت کنند و چگونه دروغ در امر هدایت انسان ها راه می یابد؟

و اساساً چرا آثار بهایی مشحون از تناقض و دوگانه گویی است؟ واین تناقضات چه امری را تداعی می کند؟

تساوی حقوق رجال و نساء

در تساوی حقوق رجال و نساء حضرت بهاء الله فرموده است میان زن و مرد باید مساوات کامل باشد. به کلمه و معنای «مساوات» و « کامل » توجه فرمایید.

در کتاب اقدس از جناب بها الله  آمده است که “دامادی تحقق نمی یابد مگر به مهر( یعنی دادن مهریه واجب است) برای شهرها نوزده مثقال طلا و برای روستاها نقره قرار داده شده است. و هر کس که بخواهد بیشتر بدهد حرام است که از نود و پنج مثقال تجاوز کند. این چنین است که امر ( مهریه) نوشته شده است.اگر طبق گفته ی جناب بهاءالله تساوی کامل بین زن ومرد باید باشد پس چرا مرد بایستی به زن مهریه پرداخت کند واین بلعکس نیست؟ و نیز بهاییان که مدعی تساوی کامله ی میان زن مرد اند این دستور را طبق گفته ی جناب بها الله حتی در مورد تساوی میان زن روستایی و زن شهری در دریافت مهریه و نیز بین مرد روستایی و شهری در پرداخت مهریه رعایت نکرده اند. پس چه طور می توانند مدعی تساوی کامل میان زن و مرد باشند؟ اگرچه درجاهای دیگری نیز خلاف این را عمل کرده اند[مانندشرکت ندادن زنان در مرکز تشریع وقانون گذاری بهاییت مهم ترین سازمان دینی امر مبارک یعنی بیت العدل اعظم و تفاوت مهریه ی زن ومرد].

با بررسی این رفتارها انسان حقیقت گرا متوجه می شود که  بهاییت با تعالیم ۱۲ گانه اش صورتگری تبلیغاتی می کند.

گذری به مسئله ی ازدواج در بهائیت

با توجه به مسئله ی لزوم ازدواج در بهائیت، به نکاتی جالب توجه در تساوی حقوق زن و مرد به عنوان دو شریک زندگی می پردازیم.

با نگاهی به گذشته ی بهائیت در می یابیم که: میرزloveا حسینعلی بهاء -شارع امر بهائی- برای خود چهارهمسر اختیار نمود اما به دیگر مردان بهائی اجازه گزینش بیش از دو همسر را نداده است. از آن جا که تساوی حقوق باید بر حکم تعدّد زوجات نیز سایه افکند، و پیش از تساوی حقوق میان زن و مرد، بایستی این تساوی میان تمام مردان برقرار شود؛ این گونه است که بهاءالله اجازه داده است درعوض، دوشیزگان بکر را به عنوان خدمتکار در منزل داشته باشند و برای آن هم حد و اندازه ای معین ننموده است! حتی بهاء الله خود، دختر دوشیزه اش رادرایام ریاست برادرش یحیی صبح ازل بر بابیان، برای او می فرستد تا در او تصرف کند!

منظور از دو همسری و تعدّد زوجات در این مسلک، آن است که در زمانی واحد، فرد می تواند دو همسر داشته باشد و از هر یک صاحب فرزندانی شود! در حالیکه زنان حق هیچ اعتراضی ندارند، او در اجازه به مردان برای چند همسری هیچ توصیه ای به رعایت شرایط عدم تبعیض میان دوهمسر و تأ کیدی بر شرط عدالت نکرده است و تنها، راحتی و آرامش خودِ مرد را شرط قرار داده است!

بهاء الله حتی در توضیح این جواز چند همسری به این نکته اشاره کرده است که: اگر مرد راحتی خود و همسر اول را می خواهد به همان یک همسر قناعت کند؛ اما او آزاد است دو همسر انتخاب کند. در این جا ملاکِ تعدد همسران، راحتی مرد است، اگرچه همسر اول او از این کار ناراحت باشد! جالب است که ملاحظه ی انصاف وعدالت میان دو همسر تحت الشعاع راحتی مرد قرار می گیرد که دو همسر را بر گزیده است!

جالب توجه است که بلافاصله پس از اعلام جواز دو همسری، به ایشان اجازه می دهد دوشیزگان بکر و ازدواج نکرده را در منزل به عنوان خدمتکار داشته باشند! تشریع حکم آوردن دو شیزه به عنوان خدمتکار در خانه پس ازحکم ازدواج با دو زن، دارای معنای خاصی است چرا که انتخاب خدمتکار برای خانه (چه زن و چه مرد) چه ربطی می تواند به ازدواج دشته باشد؟!

در اینجا عین عبارات در کتاب اقدس در این مسئله توجه فرمائید:

” قد کتب الله علیکم النکاح ایاکم ان تجاوزوا عن الاثنین والذی اقتنع بواحده من الاماء استراحت نفسه و نفسها و من اتخذ بکرا لخدمته لا باس علیه…”

آیا یکی از تعالیم مهم بهائی که: اصل تساوی حقوق رجال و نساء است در این حکم رعایت شده است؟!

بهائیان که خود مدعی تساوی حقوق زنان و مردان می باشند، چرا به زن این اختیار را نمی دهند تا از ازدواج دوم همسر خود جلوگیری نماید و مرد می تواند بدون اذن او همسر دوم اختیار کند؟!

آیا آن که هیچ شرطی برای ازدواج دوم جز راحتی مرد نگذاشته شده است -حتی عدم راحتی زن اول مانع ازدواج دوم مرد نیست- خود ناقض این تساوی حقوق نیست؟!

آیا اگر زن بهائی به ازدواج دوم مردش راضی نباشد می تواند جلوی نص صریح کتاب اقدس بایستد و مانع ازدواج دوم همسرش شود؟!

بنا بر تساوی حقوق میان زنان و مردان بهائی، چرا زنان حق چند همسر گزینی ندارند؟!

چرا بهائیت به زنان هم چون مردان اجازه نمی دهد برای خود دو همسر و چند غلام اختیار نمایند؟!

پس تساوی حقوق میان بهائیان چه می شود

آیا این گونه می خواهند میان تمامی زنان و مردان جهان تساوی برقرار کنند؟؟؟