نوشته‌ها

مظلوم نمایی ؛ حیله ای برای فریب

549

هر قدر مظلوم واقع شوید اُحِب بوده و هست

این عبارت، کلامِ نخستین رهبر بهائیان یعنی جناب بهاءالله در کتاب اقتدارات شان است. بر همین اساس بهائیان با مظلوم نمایی در جوامع مختلف به ویژه ایران، سعی می کنند تا نگاه محبت آمیز عوام را به سمت خود جلب نمایند.

همانگونه که بهائیان در اسرائیل حقِّ تبلیغ ندارند، بر طبق قانون اساسی ایران هم بهائیت به عنوان اقلیتی رسمی نبوده و حق تبلیغ ندارد و تبلیغ بهائیت به عنوان عقیده ای گمراه کننده، جرمی سیاسی است. دولت ایران کسی را به سبب عقیده – هر چند عقیده ای غیر رسمی – بازداشت نمی کند اما اگر کسی عقیده ای که بر طبق قانون اساسی غیررسمی است را تبلیغ کند مجرم شناخته شده و مستحقِّ مجازات است؛ بر همین مبنا دولت ایران بهائیانی را که تبلیغ می کنند مجازات می کند. ولی در مقابل بهائیان مظلوم نمایی می کنند و اظهار می دارند به سبب بهائی بودن مجازات شده اند و نسبت به این امر شدیداً اعتراض دارند؛ در صورتی که اگر قرار بود به سبب بهائی بودن مجازات شوند باید تمام بهائیان در ایران زندانی می شدند، اما می بینیم که اینطور نیست و این موضوع، تنها مظلوم نمایی فریب کارانه ای بیش نیست.

جالب است بدانید که اعتراض کردن به قوانین حکومتی در شرع و عقیده ی بهائی امری حرام است و رهبران بهائی به بهائیان حق کوچکترین اعتراض به حاکمان را نداده اند.

به امید روزی که بهائیان در این مورد کمی به سخنان رهبرانشان عمل کنند و از این کار حرام دوری نمایند و اجازه ی اعتراض به خودشان ندهند.

telegram4

عمل به وظیفه دینی تبلیغ یا مخالفت با دستور عبدالبهاء؟

10

از اصول اولیه هر دین و اعتقاد، تبلیغ و نشر عقاید بین سایر مردم است. پیروان آیین بهائی نیز در تمام دنیا و به ویژه کشور عزیزمان ایران، به صورت پنهان و آشکار مشغول تبلیغ و دعوت سایرین به بهائیت هستند و به این منظور جزوات و نشریات متعددی به صورت دیجیتالی و چاپی میان ایرانیان توزیع می­گردد. البته طبق اصول ۱۳ و ۱۴ و ۲۶ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، بهائیت جزء اقلیت­های دینی ایران محسوب نشده و در نتیجه  تبلیغ و دعوت به بهائیت، در ایران خلاف قانون است.[۱]

از سوی دیگر، جالب است بدانیم که بر اساس اعتقادات بهائی، بهائیان موظفند تا در هر کشوری هستند، از پادشاه و قوانین حکومتی کاملاً اطاعت کنند و کوچک‌ترین مخالفتی با آن دولت و قوانینش ننمایند. در کتاب گنجینه حدود و احکام -که از منابع اصلی و معتبر بهائیت است- از قول عباس عبدالبهاء، پیشوای دوم بهائیان، این‌گونه آمده است: «باری به نص قاطع جمال مبارک(بهاءالله) ـ روحی لاحبائه الفداء ـ ابدا بدون اذن و اجازه‌ی حکومت، جزئی و کلی نباید حرکتی کرد و هر کس بدون اذن حکومت ادنی حرکتی نماید، مخالفت به امر مبارک کرده است و هیچ عذری از او مقبول نیست. امر قطعی الاهی این است که باید اطاعت حکومت نمود. این هیچ تأویل بر نمی‌دارد و تفسیر نمی‌خواهد از جمله‌ی اطاعت این است: کلمه‌ای بدون اذن و اجازه حکومت نباید طبع گردد، تکلیف احبای الاهی اطاعت و انقیاد حکومت است خواه استقلال و خواه مشروطه. »[۲]

با در نظر گرفتن هم‌زمان این گفته‌ی عبدالبهاء و قانون اساسی ایران، تبلیغ آئین بهائی که از ضرورت­های این اعتقاد است و به طور متناوب از سوی مرکز جهانی مدیریت و رهبری بهائیت، بیت العدل، توصیه می­شود، مخالف دستور عبدالبهاء و در نتیجه خلاف دستور دین خواهد بود که این یک تناقض و سؤال بزرگ می­باشد.

مطالب ذکر شده را می‌توان به طور خلاصه در دو پرسش زیر بیان نمود:

۱- بالاخره طبق دستورات پی در پی بیت العدل باید در ایران دیگران را به بهائیت تبلیغ و دعوت کنند یا طبق فرموده عبدالبهاء باید طبق قانون و دستورات کشور عمل نموده و دست از تبلیغ بکشند؟

۲- حال که بهائیان طبق دستورات دینی خود می­بایست کاملاً مطابق میل حکومت عمل نمایند، دیگر این همه اعتراض و مظلوم نمایی چه معنایی خواهد داشت؟ مگر نه این است که تکلیف احبای الهی اطاعت و انقیاد حکومت است؟؟؟!!!

علمای بهائیت باید برای این دو سؤال مهم، پاسخی مناسب داشته باشند و اگر نه، همین تناقض کافی است تا در الهی و به حق بودن این مرام، شک کنیم.

 


[۱] (قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، مصوب ۱۳۵۸، اصلاحات و تغییرات و تتمیم قانون اساسی مصوب ۱۳۶۸)

[۲] گنجینه‌ی حدود احکام باب ۷۵

telegram4

فقط بهائیان ایران شایسته ترحّم اند…!

فقط بهائیان ایران شایسته ترحّم اند…!

site slider

گاه و بی گاه، هر وقت منازعه ای بزرگ در جهان در می گیرد و عده ی زیادی از انسان های بی گناه، مظلوم واقع می شوند، این سؤال و البته اعتراض از سوی مسلمانان معتقد شکل می گیرد که چرا مرکز جهانی مدیریت تفکر بهائی (بیت العدل) – که داعیه دار وحدت عالم انسانی و کنار گذاشتن تبعیض هاست و می گوید همه با هم برابریم و دین و نژاد و آئین، معیار تفاوت نیست – طبق معمول واکنشی از خود نشان نمی دهد و علیه سردمداران جهانیِ ظلم و تبعیض، فریاد بر نمی آورد که این ستم را پایان دهید؟!!! چرا آتش انتقاد و اعتراض بیت العدل، تنها دامنگیر حکومت ایران است و در دفاع از ظلم رفته بر بهائیان در ایران (البته ظلم به زعم خودشان) شعله می گیرد؟!!! چرا مهربانیِ عالم گیر بهائی تنها شامل حال بهائیان ایران است و بس؟ …

شاید باور نکنید که پاسخ این سؤال بسیار ساده است: با کاوشی نه چندان عمیق در آثار بهائی، به این نکته پی می بریم که از دیدگاه رهبران بهائی، نه تنها همه انسان ها با هم برابر نیستند، بلکه تنها بهائیان، انسان و قابل احترام هستند[۱] و بقیه… .  وقتی رهبران بهائی برای غیر بهائیان حتی شأن انسانیت را نیز قائل نیستند چرا باید انتظار داشته باشیم که به فکر ستمدیدگانِ مسلمانِ فلسطین و آشوریان و ایزدیان عراق و بقیه باشند؟

جالب تر اینکه در نظر بهائیان دوستداران جناب بهاءالله دُرّ و گوهر و جواهر و مابقی انسان ها سنگ ریزه های زمین اند…[۲]

حال، منِ گوینده و شمایِ شنونده بیاییم و کلاه مان را قاضی کنیم؛ سردمداران تفکری که در آن، مخالفان خود را حتی لایق درجه انسانیت ندانسته و آنها را همچون سنگ ریزه های زمین خاکی بی ارزش می شمارد، چگونه و بر اساس کدام منطق باید نگران حال سایر انسان های مظلوم عالم باشند و تلاشی هرچند ناچیز در راه نجات شان بردارند؟!! آری در نظر سران بیت العدل (مرکز جهانی مدیریت بهائیت)، تنها بهائیان، انسان، و شایسته ترحّم اند و از همین روست که به هر بهانه و با هر دستاویزی پرچم مظلومیّت بهائیان را بالا می برند و از وضعیت موجود آنها اظهار نگرانی می کنند و در عین حال چشم روی مظلومیّت تمام ستمدیدگان دنیا می بندند.

بگذریم که این مظلومیّت ساختگی بهائیان در ایران نیز خود داستانی جداگانه دارد…[۳]

و نیز بگذریم از مقایسه انسان ندانستن مخالفان بهائیت و سنگ ریزه خواندن آنان با اصل شعار وحدت عالم انسانی و برابر دانستن همه انسان ها…[۴]

 


[۱] ـ بهاءالله، نخستین رهبر بهائیان در کتاب بدیع ص ۱۴۰ می نویسد: «الیوم هر نفسی بر احدی از معرضین من اعلاهم او من ادناهم ذکر انسانیت نماید از جمیع فیوضات رحمانی محروم است، تا چه رسد که بخواهد از برای آن نفوس اثبات رتبه و مقام نماید.»

تعجب نکنید، این سخن از رهبر تفکر بهائی است که می گوید کسی حق ندارد بر مخالفان او نام انسان بگذارد…

 

[۲] ـ بهاءالله، ‌مائده آسمانی، ج ۴: «احبائی هم لئالی الامر و من دونهم حصاه الارض.» یعنی : دوستداران من درّ و جواهر و ما بقی ایشان سنگ ریزه های ارض خاکی اند.

[۴] ـ عبدالبهاء دومین رهبر بهائیان می گوید: «به ما چه ربطی دارد که این مؤمن است یا آن مؤمن نیست. ما نمی توانیم نفسی را بر نفسی ترجیح دهیم.»( خطابات ، ج ۱)

این کلام را با مدارک قبلی مقایسه کنید و خود اختلاف را دریابید.

بهاییانِ مظلوم، یا گناه کار؟

بهائیان، و به طور واضح تر بهائیت، منابع تشریع و قانون گذاری چندگانه ای دارد. به عبارتی دیگر بهائیان باید برای احکام و قوانین دینی و شرعی خود به چند مرجع مراجعه کنند. این محلّ مراجعه ی دینی، توسط رهبران و پیشوایان اولیه ی بهائیت مشخص گردیده و برای همیشه تکلیف بهائیان را برای اتخاذ قوانین دینی خود روشن کرده است.

این مراجع قانون گذاری و تشریع، به روشنی اولویت بندی شده است و بهائیان باید سلسله مراتب را در تسلیم بودن مقابل قوانین رعایت کنند. یعنی اگر مثلاً سه مرجع قانون گذاری به نام های الف، ب و ج برای اتخاذ احکام، توسط پیشوایان نخست بهائیت مشخص گردیده باشد، بهائیان موظف هستند به ترتیب اول به الف مراجعه کنند، و سپس به ب و در نهایت به ج. در صورتی که قانون تبیین شده از طرف مرجع الف با سایر مراجع تشریع و احکامی بهائیت در تعارض یا تداخل باشد، بهائیان موظف اند به مرجع الف مراجعه کنند؛ چون اهمیت و اولویت بیشتری نسبت به بقیه دارد.

حال ببینیم که منابع قانونی بهائیان چیستند و کیستند؟

اولین مرجع تشریع “ولی امرالله” است که به پیشگویی بهاءالله و عباس عبدالبهاء می بایست در هر زمانی باشد تا بهائیان با مراجعه به وی، از انوار و احکام الهی بهره مند شوند که متأسفانه با بریده ماندن نسل بهاءالله و عبدالبهاء به دلیل عقیم و بی فرزند ماندن شوقی افندی (نوه دختری عبدالبهاء)، عملاً این مرجع تقنین و تشریع بهائیت به تعطیلی کشیده شده است.

دومین منبع قانون گذاری، “قوانین حکومتی” هر کشور و بلادی می باشد که بهائیان در آن زندگی می کنند، و از طرف رهبران و بزرگان شان ملزم و موظف شرعی شده اند که بدون چون و چرا به قوانین مدنی و حقوقی کشور محل زندگی خود سرسپردگی کامل داشته باشند و حق هیچ گونه اعتراض و یا عمل برخلاف قوانین آن کشور را ندارند. احکام و قوانین مدنی هر کشوری برای بهائیان به مانند دستورات الهی و دینی دارای اهمیت و ارج می باشد و درصورت عمل متعارض با قانون مدنی کشور دچار گناه و عصیان دینی می شوند.

سومین مرجع، “بیت العدل” می باشد که هم اکنون در شهر حیفا واقع در اسراییل است. این بیت العدل که خود بسیار دچار شبهه و تناقض است و جای بسیاری برای بحث دارد، سومین مرجع شرعی و قانونی بهائیت می باشد.

به قول عامه: خب حالا که چی؟!

غرض این حقیر در این مقاله کوتاه اینکه: بهائیان مدعی هستند در کشور ایران حقوق شان ضایع و به ایشان ظلم می شود و ختم کلام اینکه فریاد بر می آورند یا ایّها النّاس بگوش، ما بهائیان تنها و مظلوم ترین جامعه عالمیم!! (اینکه از این مظلوم نمایی نتیجه حقّانیّت می گیرند بماند و موضوع بحث نیست)

در پاسخ باید بگویم، اولاً، طبق قوانین جمهور اسلامی ایران و قانون اساسی کشور – که همه شهروندان ملزم به رعایت آن هستند و عدم التزام به آن تخلف محسوب می شود – ، هرگونه تبلیغ و نشر مطالب توسط گروه های مخالف اسلام تخلّف محسوب می شود.[۱] از آنجا که تبلیغ بهائیت از مخالفت اسلام نشأت می گیرد و مخالف قوانین کشور ایران است، پس بهائیان بنا بر دستور رهبران خود مبنی بر اینکه التزام شرعی به قوانین کشور خود داشته باشند و اعتراضی نکنند، نباید تبلیغ مسلک و مرام خود را در داخل کشور انجام دهند؛ چون هم مخالف قوانین کشور ایران است، و هم مخالفت صریح با فرمایشات بزرگان و رهبران خود از جمله بهاءالله و عبدالبهاء می کنند.[۲]

اگر بهائیان می گویند ما تبلیغ نمی کنیم، باید به وجدانشان مراجعه کنند و یا از دوستان غیر بهائیشان پرسید که آیا تا به حال مورد تبلیغ دوست بهائی خود قرار نگرفته ای؟! یک بیدار وجدان پیدا شود و انکار کند بهائیان تبلیغ نمی کنند.

حالا بهائیان به جای اینکه دنبال اثبات این باشند که حقوق شان در کشور ایران ضایع می شود، باید به دنبال توبه و استغفار باشند؛ چرا که مخالف دستورات دینی خود عمل کرده اند و می کنند.

حال اگر یک بهائی پیدا شود و بگوید قانون اساسی ایران ایراد دارد و چه و چه … باید بگویم وقتی در کشوری زندگی می کنید و تابعیت آن را قبول کرده اید، ملزم به رعایت قوانین آن کشور هستید. وقتی تابع کشور ایران هستید باید قوانین آن را رعایت کنید؛ اگر نکنید خطا کار و خلاف کار محسوب می شوید و جزای کار را دستگاه قضایی آن کشور تعیین می کند. اگر قوانین را قبول ندارید، کسی اصرار به ماندن شما نکرده است، می توانید مانند هم کیشان خود در بقیه بلاد این کره، به زندگی ادامه دهید. ایران قانون خود را دارد و همه ملزم به رعایت آن هستند، بهترین کار استغفار از خطای خود است، مخالفت با قوانین کشور متبوع خلاف شرعی برایتان حساب می شود.



[۱] ـ اصل های ۱۳ و ۱۴ و ۲۶ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.

[۲] ـ گنجینه‌ی حدود احکام باب ۷۵: از قول عباس عبدالبهاء، پیشوای دوم بهائیان، این‌گونه آمده است: «باری به نص قاطع جمال مبارک(بهاءالله) ـ روحی لاحبائه الفداء ـ ابداً بدون اذن و اجازه‌ی حکومت، جزئی و کلی نباید حرکتی کرد و هر کس بدون اذن حکومت اَدنی حرکتی نماید، مخالفت به امر مبارک کرده است و هیچ عذری از او مقبول نیست… امر قطعی الاهی این است که باید اطاعت حکومت نمود. این هیچ تأویل بر نمی‌دارد و تفسیر نمی‌خواهد از جمله‌ی اطاعت این است: کلمه‌ ای بدون اذن و اجازه حکومت نباید طبع گردد، تکلیف احبای الاهی اطاعت و انقیاد حکومت است خواه استقلال و خواه مشروطه. (از این دست سخنان، در کلام رهبران بهائی راجع به عدم اعتراض و اطاعت بی چون و چرا نسبت به حکومتی که در آن زندگی می کنند به وفور به چشم می خورد.)