احادیث مهدوی

شاید خیلی موقع ها یادمان میرود که چه دین و اعتقاد محکمی داریم و می توانیم خیلی به آن افتخار کنیم. در دین ما هر چیزی قانون و محدوده خودش رو دارد و همه مطالب مستند در کتابهای تاریخی که درستی آنها تأیید شده به وضوح آمده است. یکی از این باورهای مهم ما که مو لای درزش نمیرود، اعتقاد به مهدویت و حضور امام دواردهم است. این موضوع از زمان پیامبرمان تذکر داده شده و هر امامی در زمان خودش به آن اشاره کرده.
ویژگی ها و مشخصاتی که از نصب، تولد، غیبت و ظهور امام مهدی علیه السلام، در متون دینی ما آمده، به قدری دقیق و محکم هست که هیچ کس دیگری نمیتواند جای او را بگیرد. قطعا تمام این احادیث در فضای محدود اینستاگرام قابل ارائه نیست و به عنوان نمونه می توانید بخشی از آن ها از انتهای همین متن، دریافت و مطالعه کنید.
با در نظر گرفتن این احادیث معتبر می توان دید که همه آنهایی که ادعای مهدویت کردند، هیچ تشابهی با موعود شیعیان، حضرت مهدی علیه السلام نداشتند و همه به دنبال فریب شیعیان نا آگاه بودند.
این را بدانیم، خدای مهربانی که وعده داده عدالت، امنیت و آرامش را با ظهور منجی در زمین برقرار می کند، نشانه های زیادی را برای من و شمای شیعه گذاشته تا راه را از بیراهه تشخیص دهیم…

احادیث مهدوی PDF

احادیث مهدوی WORD

آخرین مولا

photo_2016-10-17_15-07-30

خبرهای خوب همیشه، به همه میچسبن و معمولا جذاب ترین و دوست داشتنی ترین بخشهای یه سخنرانی هم اونهایی هستند که خبرهای خوب میدن و امید و شادی رو تو وجود آدم زیاد میکنن.

شاید دلنشین پیامِ پیامبر مهربانمون، تو زیبا ترین بخش سخنرانیشون در روز غدیر، خبر دادن از آینده جهان و ظهور حضرت مهدی علیه السلام بوده؛ جایی که کامل و مخصوص در مورد امام زمان ما و ویژگی های دوران ظهورشون صحبت کردند.

فرمودند آخرین امام از اهل بیت، قائم هست و دین خدا رو یاری می کنه، او اونقدر مهربونه که به هر انسان خوبی به اندازه خوبیش و به هر انسان نادانی به اندازه نادانیش نیکی میکنه… او نماینده خدا هست، از طرف خدا صحبت میکنه و نشانه¬های خدا، راستی و درستی و نور رو برپا میکنه … آخرین حجت خداست و هیچ حجتی بعد از او نمیاد و…
خداوند حامی و پشت و پناه او هست، پس همه ادیان را همراه خود میکنه، از ستمکاران انتقام میگیره و از هیچکس شکست نمیخوره…

حتما هر مسلمانی با شنیدن این وعده های زیبا، شاد میشه و از خدا میخواد اون روزهای زیبا زودتر برسن تا خودش هم لذت حضور تو اون دوران رو بچشه… و البته مطمئن میشه که دیگه هر کسی نمیتونه ادعا بکنه که همون قائم موعود هست.

زیاد بودند افرادی که این ادعای دروغ رو داشتند و مسلمانانی که حرفهای رسول خدا در روز غدیر رو خوب شنیدند و فهمیدند، گوش به این ادعاها ندادند، چون میدونستند که اون مدعی مهدویتِ دروغگو، هیچ کدوم از این ویژگیها رو نداشته و وعده های  زیبای پیامبرمون رو عملی نکرده.

ما، همراه با تمام مسلمانان، آرزوی حضور در دوران طلایی ظهور رو داریم و از خداوند مهربان میخواهیم که هر چه زودتر امام زمانمان را ظاهر کند.

یادگار غدیر(مجموعه صوتی)

IMG-20150913-WA0002

از امروز تا عید غدیر، با مجموعه صوتی “حقیقت” همراه باشید.     دانلود از اینجا

4_484193795244556292

شماره ۱: روز سرنوشت ساز            دانلود از اینجا

811821140_136626

شماره۲: فقط علی امیرالمومنین است      دانلود از اینجا

812835810_47798

شماره۳: یگانه برادر     دانلود از اینجا

IMG-20150920-WA0002

شماره۴: روح حج    دانلود از اینجا

photo_2002-01-03_19-05-43

شماره۵: سر خدا   دانلود از اینجا

photo_2002-01-01_00-04-07

شماره۶: مثل ایاز   دانلود از اینجا

811819163_146042

شماره۷: میراث دار غدیر   دانلود از اینجا

812320112_73251

شماره۸: مولای ما   دانلود از اینجا

9999999999999

شماره۹: بالاترین فضیلت   دانلود از اینجا

مجموعه صوتی حقیقت ویژه نیمه شعبان ۹۵

0

مجموعه صوتی حقیقت، ویژه نیمه شعبان. دانلود از اینجا

 

شماره ۱: چقدر دوستم داری؟   دانلود از اینجا

 

photo_2016-05-15_00-46-05

شماره ۲: افتخار شیعه    دانلود از اینجا

3

شماره ۳ : ظهور زیبایی ها   دانلود از اینجا

photo_2016-05-17_09-40-09

شماره ۴ : حقیقت جاویدان   دانلود از اینجا

 

photo_2016-05-18_09-13-50

شماره ۵ : اتوبوس   دنلود از اینجا

photo_2016-05-21_11-44-30

شماره ۶ : موعود مهربانی دانلود از اینجا

photo_2016-05-21_12-04-03

شماره ۷: عدالت انسانی   دانلود از اینجا

 

photo_2016-05-21_15-05-18شماره ۸ : تصور کن     دانلود از اینجا

9شماره ۹ : ارزش اندیشه   دانلود از اینجا

10

شماره ۱۰ : تو چه کردی ؟   دانلود از اینجا

 

امام مهدی (عج) در منابع بهائی

ac-20

بهائیان اعتقاد خود را ادامه اسلام و تشیع دانسته و ادعا دارند کاملا به آن معتقدند اما در موارد متعددی بی پایه و اساس بودن این ادعا مشخص می گردد. به عنوان نمونه در منابع بهایی امام دوازدهم جعلی و نواب اربعه عامل گمراهی شمرده شده اند.

بیانات مبارکه(!) ذیل ناظر بر این مدعا است:

۱⃣ رحیق مختوم ج ۱ ص ۴۵۰ (به نقل از بهاء همچنین بشارات کتب آسمانی ص ۶۶) نوابشان (یعنی نواب اربعه) سبب و علت گمراهی گشتند. اگر آن حرف های کذبه از آن مطالع کذب ظاهر نمی شد نقطه وجودروح ما سواه فداه شهید نمی گشت.

در این جمله جناب بهاءالله نواب اربعه امام عصر را عامل اضلال و گمراهی مردم خوانده و گفتار آن‌ها را بعد از هزار و اندی سال (!) عامل کشته شدن حضرت نقطه اولی می دانند!!

۲⃣ در صفحه ۱۷۶ از مجلد ثانی مائده سماوی بهاءالله می گوید :
اگر نفسی بعد از ارتقاء حضرت عسکری علیه السلام در امورات واقعه و دسائس علمای زنادقه تفکر نماید شهادت می دهد بر این که جمیع فساد عالم از آن نفوس بوده و هست لعمر ربنا اگر کذب رؤسا نبود رب اعلی به ظلم اعداء شهید نمی شد. حضرت موهومی برسریر موهومی تعیین نمودند و به روایات موهومه ثابت کردند و آن چه را که سبب سفک دماء سیدعالم وجوهر امم شد. گاهی تواقیع جعلیه ظاهر می نمودند و نسبتش را به مبدأ وجود می دادند الالعنه الله علی القوم الکاذبین . در باطن مقصود اعلا علوّ و سموّ خودشان بود و لکن در ظاهر به جزایر اشاره می نمودند گاهی جابلقا وهنگامی جابلسا و وقتی «ناحیه کذبه» که به «مقدسه» می نامیدند.

در این فقره حضرتشان علاوه بر تکرار مطالب پیشین، وجود مسعود امام دوازدهم شیعیان را وهم خوانده و روایاتی که دال بر وجود و مقام ایشان است را کذب دانسته اند! توقیعات صادره از ناحیه مقدسه امام دوازدهم را هم جعلی دانسته اند. جالب است، اشاره به جابلقا و جابلسا نموده اند که هیچیک از علمای شیعه، همچنین احادیث و روایات در مورد حضور امام دوازدهم در آن دو جا مطلبی نگفته اند و تنها جناب شیخ احمد احسایی و اخلاف ایشان در این موارد سخنانی ایراد فرموده اند که از نظر کلیه علمای شیعه مردود است! در مورد جزایر هم پیداست که ادعای ایشان از روی بی اطلاعی است. در تاریخ تشیع اولین دفعه ای که اشاره به جزیره ای شده، در بابی جدا از سایر ابواب یکی از کتب عهد صفوی است. آن هم نه برای تایید بلکه از جهت تکمیل مجموع آنچه تا آن تاریخ گفته شده و نوشته شده! یعنی بین علمای زنادقه (آن‌گونه که جمال مبارک گفته اند و منظورشان علمای شیعه است!) بعد از حضرت عسکری تا آن تاریخ بیش از ۸۰۰ سال فاصله بوده است!!!

۳⃣ جمال مبارک در کتاب اقتدارات صفحه ۲۶۹ میفرمایند:
حزب شیعه که خود را فرقه ناجیه مرحومه میشمردند و افضل اهل عالم میدانستند بتواتر روایاتی نقل نمودند که هر نفسی قائل شود به‌اینکه موعود متولّد می‌شود کافر است و از دین خارج این روایات سبب شد که جمعی را من غیر تقصیر و جرم شهید نمودند. تا آن‌که نقطه اولی روح ما سویه فداه از فارس از صلب شخص معلوم متولّد شدند و دعوی قائمی نمودند اذاً خسر الّذین اتّبعوا الظّنون و الاوهام و امر بمثابه نور آفتاب بر عالمیان ظاهر شد مع ذلک آن حزب غافله مردوده اعراض نمودند و بر قتل آن جوهر وجود قیام کردند. ای اهل بها مالک اسمآء میفرماید در این امور تفکّر نمائید که شاید اصنام ظنون و اوهام را فی الحقیقه بشکنید و به‌اوهام تازه که معرضین بیان به‌آن متمسّک و متشبّثند مبتلی نشوید بقوّت و قدرت الهی بر امر قیام نمائید و عباد را از ظلم نفوس مشرکه و ظنون انفس کاذبه غافله حفظ کنید.

اولا تعمیم جزء به کل ایشان در این فقره که زیارت فرمودید بسیار جالب توجه است! آیا همه شیعیان آن جمع را شهید نمودند؟ ثانیا از عبارت حضرتشان پیداست که منظور از “جمعی” کسانی است که داعیه مهدویت و قائمیت داشتند. اگر آنها قائم موعود بودند پس حضرت نقطه اولی چه بودند؟ اگر هم که قائم نبودند و بپذیریم که حضرت اعلی قائم بودند پس آن ها بدون تقصیر کشته نشدند! ثالثا از این بیان مبارک مستفاد می شود که روایاتی که به تواتر در مورد امام دوازدهم شیعیان (مخصوصا نسب و داستان ولادت ایشان) نقل شده صحت ندارد و بعنوان حربه ای برای تکفیر به کار می رود! لذا آن روایات (که نسب امام عصر و ولادت ایشان و نام پدرانش) در آن ذکر گردیده نباید مورد تأیید حضرت بهاءالله باشد و در جایی به آن‌ها استشهاد کنند!! رابعا آن روایتی که نقل شده و شیعه و سنی بر آن اتفاق دارند این است که اگر کسی خروج و قیام مهدی آل محمد را انکار کند کافر است نه اینکه کسی بگوید قائم آل محمد متولد می شود!

حضرتشان در کتاب اقتدارات صفحه ۳۱۹ چنین نازل فرموده اند:
مشاهده در اهل فرقان نما که به‌کلمات مزخرفه موهومه از سلطان کلمه محروم گشته‌اند. دو مطلب مابین آن قوم محقّق و ثابت بوده بشأنیکه ایّام و لیالی بذکر آن دو مشغول بودند یکی ذکر قائم و یکی ذکر وصایت درباره قائم مشاهده نمودی که آنچه در دست آن قوم بود وهم صرف بوده. حال اهل فرقان را بگذار و بعضی اهل بیان را مشاهده کن که مجدّداً به‌اوهامات قبلیّه تمسّک جسته و متشبّثند چنانچه خبیث اصفهانی هر نفسی را که دیده ذکر وصایت نموده که شاید نظر به اوهامات قبل ناس را از شاطی عدل محروم نماید و حال آنکه خود آن خبیث می‌داند که ذکر وصایت ابداً در بیان نبوده و نیست.
ایشان در این بیان مبارک، باز هم نهایت ادب را مجری داشته و اهل فرقان (مسلمانان) را پیروان کلمات مزخرفه موهومه نامیده اند و مطالبی را که راجع به قائم آل محمد نقل گردیده وهم صرف دانسته اند. از دقت در بیانات فوق آن‌چه که بیشتر خودنمایی می کند این است که در نگاه جمال مبارک مطالبی که در میان شیعیان راجع به وجود و امامت فرزند امام حسن عسکری علیه السلام نقل گردیده است وهم و خیال و جعل و کذب است و راویان و گویندگان این مطالب نیز کذاب!(فلذا آن‌ها قابل دفاع و استناد نیست!)
به نقل از بهائی پژوهی

 

telegram4

صدای پای بهار، پیام تحویل سال

noo__1458551355_27963

“شیشه های خانه بی غبار شد/ آسمان نفس کشید/ دشت بی قرار شد/بهار شد!”،
“عید نوروز می رسد از راه/ شادی از روی خانه می بارد”،
“نرم نرمک میرسد اینک بهار/ خوش بحال روزگار”…
شور و شعف نهفته در نوروز، از آمدن بهار است که  زیبایی و طراوت و پاکی و شکوفایی را به همراه می آورد
و جان انسان های خزان دیده را از شمیم بهاران مالامال می کند. این یاد “بهار” است که در یلداهای دیرپای زمستان، دل ها را پر امید نگه می دارد تا شب های طولانی انتظارشان را به صبح بهاران  گره بزند!
ایرانیان ، وقتی طعم زیبای اسلام را چشیدند بهاران را بیشتر و نوروز را پرشکوه تر برگزار کردند. معلّی گوید:

حضرت اما صادق علیه السلام،  روز نوروز مرا فرا خواند و فرمود:” می دانی امروز چه روزی است؟!
این روز علتی در زمان های دور دارد.این روز، اولین روزی است که خدا از بندگانش پیمان گرفت که تنها او را بپرستند و نیز اولین روزی است که جبرئیل بر پیامبر نازل شد و هم  روزی است که پیامبر، علی(ع) را بر دوش گرفت.همچنین  در این روز قائم ما صاحب امر ظهور می کند. هیچ نوروزی نمی رسد مگر آنکه ما منتظر فرج باشیم زیرا نوروز از روز های ماست که ایرانیان آن را حفظ نموده و ما آن را ضایع کرده ایم.» برای همین اسن که آن بزرگوار را در دعاها”ربیع الا نام و نضره الایام=بهار مردمان و طراوت و شادمانی روزگاران” می خوانیم زیرا با آمدن او، بهار بی خزان فرا می رسد و انسان ها به خرمی و شادمانی همیشگی می رسند.
یکی دیگر از سنت های نوروزی ایرانیان، دعای هنگام تحویل سال است. در لحظه تحویل سال ،یعنی لحظه وداع با سال قبل و استقبال از سال نو و بهار جدید را با این دعا همراه می شویم:” یا مقلب القلوب و الابصار، یا مدبّر اللیل و النهار،یا محوّل الحول و الاحوال،حوّل حالنا الی احسن الحال”.پیام این دعا که لب های منتظران بهار در لحظه تحویل سال به آن مترنّم است، همان رسیدن به بهار بی خزان( یعنی ربیع الانام) است که تنها با پیوند با او به “احسن الحال=نیکوترین دوران” خواهیم رسید.
پیام این کلمات در لحظات تحویل سال این است که دست خدای متعال در رقم زدن هر لحظه ای ظهور، باز و تواناست و دعای ما نیز در تقدیر این رویداد موثر است که فرمود:بخوانیدم تا اجابتتان کنم:”ادعونی استجب لکم”! پس اگر اینگونه است که هست، آن بهار بی خزان را با دعای “مقلب القلوب” همیشه طلب کنیم تا احسن الحال را در آغوش کشم:

یا رب آن نوگل خندان به چمن باز رسان

وان سهی سرو خرامان به وطن باز رسان

ای خدایی که به یعقوب رساندی یوسف

این زمان یوسف من نیز به من بازرسان…

telegram4

وعده های راست

The-Promises-of-God

دنیای ما پر است از وعده های پوچ . صد وعده دهند اما زان جمله یکی راست نیاید : وعده های شیادان و کلاهبرداران، وعده افراد ضعیف النفس ، دروغگو ، اهل دغل و فریب، اغلب این وعده ها نیز در زرورق و بسته بندی های شیک و ظاهر فریب است که وقتی باز می شوند پر از هیچ اند و مالامال از پوچ!
وعده دهند که چنین و چنان کنیم و نکنند؛ وعده دهند که اوضاع را به کنند و نکنند؛ وعده دهند که پیشگوئی های ما راست آید و نیاید؛ چنین است وعده های شیاطین و طواغیت، مدعیان دروغین ، متنبیان و متمهدیان که برای کسب چند مرید وعده های دروغین دهند که آئین ما عالمگیر شود و روزگار به کام ما شود و همه برای آن است که امروزی با فریب،فردا شود و اگرچه دروغشان چندی بعد آشکار شود ولی به مقتضای ازین ستون تا آن ستون ، چند روزی جولانی دهند و با وعده های زیبا کسانی را بفریبند و کولی گیرند از مریدان نادان .

در مقابل ،این خدا ست که وعده اش حق است( انّ وعد الله حق١)و رسولان او هم راستگویانند و جز وعده راست ندهند و “صادق الوعد” نام گیرند(انّ اسماعیل کان صادق الوعد٢).اوست که وعده نصرت دهد و حقیقتاً پیروزشان کند (ولتنصرنّ الله من ینصره٣ ) و افواج کثیره را به آئینش داخل نماید(اذا جاء نصر الله و الفتح و رأیت الناس یدخلون فی دین الله افواجا۴) و آن فئه قلیله را بر فئه کثیره غلبه دهد و نام آن یتیم و غریب مکه را در همه جهان بلندآوازه نماید(ورفعنا لک ذکرک۵) به نوعی که امروز دومیلیارد انسان خود را وامدار او دانند و بر او هر روز بارها صلوات و سلام فرستند( صلّوا علیه و سلّموا تسلیماً ۶)و به سیره اش اقتدا و به پیرویش افتخار کنند…
آری تمامی وعده های خدا ، وعده های راست است که تحقق یابد.از جمله آن وعده هاست تحقق حکومت پایدار جهانی عدل برای ولیّش صاحب الزمان در آخرالزمان٧ و رسیدن وراثت زمین به صالحان٨ و اجرای کامل احکام دین و قرآن و فراگیر شدن عدالت و صفا و مهر و ایمان.
این وعده الاهی را چشم در راهیم روز و شب و دانیم که مهربان خدایمان وعده اش راست است و آنچه گوید،کند و آنچه وعده دهد به تحقق رساند که انّ وعد الله حق…این است که حجه الله و خلیفه الله حضرت امام عصر ارواحنا فداه دعا کندخدایا آن وعده ای که به من دادی تحقق بخش( اللهم انجز لی ما وعد تنی…)
بگو به مدعیان وعده خدا حتمی است /چنان سپیده که آید پس از شب تاریک
صبور باش که آن روزگار آمدنی است/ و یار آمدنی، نوبهار آمدنی است!


 

١.القصص آیه ۱۳:”فَرَدَدناهُ إِلىٰ أُمِّهِ کَی تَقَرَّ عَینُها وَلا تَحزَنَ وَلِتَعلَمَ أَنَّ وَعدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلٰکِنَّ أَکثَرَهُم لا یَعلَمونَ” 
ما او ( موسی)را به مادرش بازگرداندیم تا چشمش روشن شود و غمگین نباشد و بداند که وعده الهی حق است؛ ولی بیشتر آنان نمی‌دانند!
٢.مریم آیه ۵٧ “وَاذْکُرْفِى الْکِتابِ اِسْمعیلَ‏ اِنَّهُ کانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ کانَ رَسُولاً نَّبِیّاً”.
هان اى پیامبر! در این کتاب از «اسماعیل» نیز یاد کن. چرا که او هماره به وعده‏هاى خویش وفا مى‏کرد و او رسول و پیامبر بود.
٣. الحج آیه ۴۰:” وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزیز”.
بی تردید و حتماً خداوند کسانی را که یاری او کنند (و از آیینش دفاع نمایند) یاری می‌کند؛ خداوند قوی و شکست ناپذیر است.
۴.سوره فتح ۵.سوره انشراح
۶.الاحزاب آیه ۵۶:”إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا”
خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود مى‏فرستند اى کسانى که ایمان آورده‏اید بر او درود فرستید و به فرمانش بخوبى گردن نهید.
٧.النورآیه ۵۵:”وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آَمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا وَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ فَأُولَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ” خداوند به کسانى از شما که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده‏اند وعده مى‏دهد که قطعاً آنان را حکمران روى زمین خواهد کرد ، همان گونه که به پیشینیان آنها خلافت روى زمین را بخشید و دین و آیینى را که براى آنان پسندیده ، پابرجا و ریشه‏دار خواهد ساخت و ترسشان را به امنیّت و آرامش مبدّل مى‏کند ؛ آن چنان که تنها مرا مى‌پرستند و چیزى را شریک من نخواهند ساخت . و کسانى که پس از آن کافر شوند ، آنها فاسقانند .
٨.الانبیاء آیه ١٠:”وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُون”
ما در زبور بعد از ذکر ( تورات ) نوشتیم که بندگان صالح من وارث ( حکومت ) زمین خواهند شد…
٩. «اللَّهُمَّ أَنْجِزْ لِی مَا وَعَدْتَنِی وَ أَتْمِمْ لِی أَمْرِی وَ ثَبِّتْ وَطْأَتِی وَ امْلَإ الْأَرْضَ بِی عَدْلًا وَ قِسْطاً» کمال‌الدین و تمام النعمه، جلد ۲، صفحه‌ی ۴۲۸٫ خداوندا! به وعده ‌ای که به من داده ‌ای وفا کن کارم را به سرانجام برسان و زمین را به دست من پر از عدل و داد فرما.

telegram4

لوح فاطمی، هدیه آسمانی

کرامت انسان های والا مقام به چیست؟

بزرگی شخصیت آن ها چگونه آشکار می شود؟

اگر خداوند متعال با کسی سخن گوید و او را مورد خطاب خود قرار دهد، ارزشمند بودن وجود او را می رساند. خداوند پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را مورد خطاب قرار داده و قرآن که عین کلام اوست، بر رسولش نازل کرده است.

لذا شأنی از شرافت پیامبر صلی الله علیه و آله با نزول آیات رحمانی قرآن آشکار می گردد.

خداوند بر حضرت فاطمه سلام الله علیها نیز «حدیثی قدسی» توسط پیامبر صلّی الله علیه و آله و جبرئیل فرو فرستاده و هدیه کرده است که به حدیث لوح فاطمه نیز مشهور گردیده است.

خوب است ماجرای این حدیث را از بیان مبارک امام ششم حضرت صادق علیه السلام به نقل از (صفحه ۴۷۱ جلد دو اصول کافی) بشنویم. پدرم امام باقر علیه السلام به جابربن عبدالله انصاری (از اصحاب و یاران رسول خدا که تا زمان امام باقر علیه السلام زیسته است) فرمودند: من با تو کاری دارم، چه وقت برایت آسان تر است که تو را تنها ببینم و از تو سؤال کنم؟ جابر با رعایت آداب ادب می گوید: هر وقت شما بفرمایید. بالاخره روزی را با هم به خلوت نشستند. امام فرمودند: می خواهم درباره آن لوح بدانم، همان لوحی که تو در دست مادرم فاطمه دیده ای! برایم بگو! تعریف کن! در آن لوح چه نوشته بود؟

جابر پاسخ داد: مولایم! خدا را شاهد می گیرم که من در زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله برای عرض تبریک تولد امام حسین علیه السلام خدمت مادرتان شرفیاب شدم. بر دستان مادرت لوح سبز رنگی دیدم و گمان کردم از جنس زُمرّد باشد. مکتوبی سفید و نورانی بود. عرض کردم: پدر و مادرم به قربانت، این لوح چیست؟

 مادرتان این گونه از آن یاد کردند: این لوحی است که خداوند بر پیامبرش اهدا نموده. اسم پدرم، همسرم، دو پسرم و تمام جانشینان از فرزندانم در آن نوشته شده است. و پدرم آن را به عنوان مژدگانی به من عطا کرده است. آن گاه مادرتان آنرا به من دادند، آن را خواندم و رونویسی کردم: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ هَذَا کِتَابٌ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ لِمُحَمَّدٍ نَبِیِّهِ وَ نُورِهِ وَ سَفِیرِهِ وَ حِجَابِهِ وَ دَلِیلِهِ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ مِنْ عِنْدِ رَبِّ الْعَالَمِینَ… ( این نوشته ایست از جانب خدای نفوذ ناپذیر با حکمت قرین، برای محمد صلّی الله علیه و آله که نبیّ او، نور او، سفیر او، حجاب او و راهنمای اوست.) جبرئیل با این لوح از جانب پروردگار عالمین بر پیامبر نازل شده است. سپس خداوند به پیامبری رسول خدا و به وصایت تمام جانشینانش اشاره می کند. اسم تک تک آن ها را می آورد و آن ها را با ویژگی هایی گرانقدر می ستاید. امام حسین علیه السلام را دارای بالاترین مقام در بین شهدا معرفی می کند… امام حسن عسکری علیه السلام را مخزن علم خود معرفی می کند و در پایان به آخرین وصی پیامبر از امامان معصوم اشاره می شود:

وَ أُکْمِلُ ذَلِکَ بِابْنِهِ م‏ ح ‏م ‏د (محمد) رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ عَلَیْهِ کَمَالُ مُوسَى وَ بَهَاءُ عِیسَى وَ صَبْرُ أَیُّوبَ… (و تکمیل می گردانم  امامت را به فرزند امام حسن عسکری علیه السلام ، م ح م د (محمد) و بر این فرزند امام حسن عسکری علیه السلام، کمال موسی، شکوه عیسی و صبر ایوب است.)

امام باقر علیه السلام به جابر فرمودند:

ای جابر آن را بر من عرضه می داری؟ گفت: آری

آنگاه پدرم (امام باقر) به همراه جابر به منزل او رفتند. جابر لوح را آورد. حضرت فرمودند: ای جابر لوح در دست تو باشد به نوشته ی خود نگاه کن و من مطابق اصل نسخه می خوانم. جابر در نسخه ی رونویسی خویش نگریست و پدرم قرائت کردند. حتی حرفی با حرفی اختلاف نداشت.

 

حدیث لوح فاطمه سند محکم الهی بر امامت دوازده معصوم

این ماجرا به حدیث لوح جابر نیز معروف گشته و صحت ماجرا را دو امام بزرگوار نقل کرده اند و از طریق جابر نیز که مورد اعتماد ائمه علیهم السلام بوده و از زمان پیامبر صلی الله علیه و آله تا امام باقر علیه السلام را درک کرده، بیان شده است. که البته این ماجرا شاهد دیگری است بر عظمت بانوی یگانه ی عالم، زیرا او تنها زنی است که خداوند او را این گونه مورد خطاب قرار داده و جبرئیل چنین هدیه ای برای چشم روشنی فرزند آخرین پیامبرش تقدیم نموده است. خداوند در این لوح تمام فرزندان این مادر را برگزیده و برای هدایت انسان ها انتخاب فرموده است. و وعده فرموده که (دین و) امامت را با فرزند امام حسن عسکری علیه السلام که مهر و رحمت برای اهل عالم است تکمیل می کند. آن کسی که همچون موسی با استقامت بر فرعون های زمان پیروز می شود و انسان ها در مهر و عدالتی که او می گستراند رستگار می گردند.

چه عظمت و شخصیتی والاتر از این  برای حضرت زهرا سلام الله علیها!

… و دشمن که از حقانیت این مکتب آگاه است، برای پوشش ادعاهای باطل خود حتی از همین اسناد الهی سؤ استفاده می کند. فرقه های جعلی و ساختگی همواره برای تثبیت ادعاهای خود مجبورند به شواهد و آیات و روایات حق متمسک شده تا با تقطیع و تحریف آنها به اهداف شوم خود نائل گردند.

 

سوء استفاده فرقه بهائیت

در میان مدعیان دروغین مهدویت، میرزا حسینعلی نوری مازندرانی در نوشته های خود به این حدیث قدسی اشاره کرده؛ وی پس از تأیید آن، برای اثبات مهدویت میرزا علی محمد و اغفال طرفدارانش، این روایت را تقطیع و تغییراتی را به نفع خود (رهبر بهائیان) در آن وارد کرده است. اگر چه خورشید حق همواره پشت ابر باقی نمی ماند.

 وی در کتاب ایقان (صفحه ۱۹۰) در شرح حالات میرزا علی محمد و برای اثبات قائمیت (امام زمان بودن) او می گوید: “عَلَیهِ کَمالُ مُوسی وَ بَهاءُ عیسی و صَبرُ اَیُّوبَ فَیَذِلُّ اولیاؤُه فی زَمانِهِ و تُتَهادی رُؤُوسُهم کَما تُتَهادی رُؤوسُ التُّرکِ و الدَّیلَمِ فَیُقْتَلُونَ و یُحرَقُونَ”

(بر اوست کمال موسی و بهاء عیسی و صبر ایوب، پس در زمان او دوستان من ذلیل باشند و سرهای ایشان مانند سرهای ترک و دیلم به هدیه فرستاده شود. ایشان کشته و سوزانیده خواهند شد.)

در حالیکه کوچکترین نشانه در مقدمه و مؤخره این حدیث شریف نیست که به مقصود میرزا حسینعلی تناسب و سنخیّت داشته باشد. چگونه وی به خود اجازه می دهد این حدیث قدسی را که مستندترین سند در اثبات امامت و ولایت نزد شیعیان و مؤید قائمیت و مهدویت حضرت محمدبن الحسن العسکری بوده است را مصادره به مطلوب شیطانی خود کند و میرزا علی محمد شیرازی را دارنده این صفات ارزشمند الهی بداند و پیروان گمراه وی را به عنوان شیعیان امام زمان علیه السلام قلمداد کند؟ اگر میرزا حسینعلی نوری کمی صداقت می داشت، کل حدیث لوح حضرت فاطمه و اسناد و مدارک آن را نقل می کرد: آنجا که خداوند اسم دوازده جانشین خاتم الانبیا صلی الله علیه و آله که نسبشان به حضرت فاطمه سلام الله علیها می رسد را معرفی و به امام دوازدهم با نام خاص و اسم پدرشان، امام حسن عسکری علیه السلام اشاره می فرماید. در حالی که میرزا علی محمد فرزند میرزا رضا بزّاز شیرازی است، نام مادرش فاطمه بیگم می باشد[۱] و نه در سامرا بلکه در شیراز متولد شده است.

و از جانب دیگر کدام یک از صفات این انبیاء الهی در این شخص وجود داشته است:

میرزا علی محمد چه نشانی از صبر حضرت ایّوب داشته است وقتی که در سال ۱۲۶۰ قمری بعد از ادعای بابیت امام زمان، در برابر یک سیلی حاکم شیراز ادعای خود را انکار و توبه می کند[۲] و یا در سال ۱۲۶۴ قمری در مجلس ناصر الدّین میرزا در تبریز در برابر چند ضربه شلاق از ادعاهای دروغین خود دست کشیده و توبه می کند و کتباً اعلام می دارد: “مرا مطلق علمی نیست که منوط بر ادعایی باشد” و صراحتاً در نوشته های خود اعتراف می کند که امام دوازدهم، محمد ابن الحسن العسکری است.[۳]

میرزا علی محمد چه نشانی از کمال حضرت موسی و بهاء حضرت عیسی داشته است؟ وقتی که به کتاب های او که ترشح همه ی افکار و عقائد اوست، مراجعه می کنیم مملو از ادعاهای گوناگون و متضاد، احکام غیر عملی و غیر انسانی و غلط های دستوری و لغوی می باشد.

 

گوهر لوح زرّین

ذرّه ای از این ویژگی های مهدی موعود ادیان الهی و نشانه های انبیای الهی که در لوح زرّین فاطمه سلام الله علیها آورده شده، در میرزا علی محمد شیرازی و دیگر رهبران بهائیت و در تمامی مدعیان دروغینی که در زمان های مختلف از تاریخ اسلام، ادعای امام زمانی کرده اند، وجود نداشته است.

… و ما با شناخت و معرفتی که از امام عصر علیه السلام داریم، تجلّی و ظهور تمام صفات انبیاء را مختص به وجود مقدس آن حضرت می دانیم. و امید داریم که خداوند تبارک و تعالی به سبب شرافت مقام حضرت فاطمه سلام الله علیها، دشمنان فرزندش امام عصر علیه السلام را رسوا نماید و ظهورش را اذن فرماید.



[۱] ـ آئین باب، صفحه ۴٫

[۲] ـ تلخیص تاریخ نبیل، ص ۱۴۱٫

[۳] ـ کشف الغطاء، صفحه ۲۰۴ و ۲۰۵

اگر آتش گرفتید برای فاطمیه کاری کنید…

السلام علیک ایتها الصدیقه الشهیده

atash

سلام 

متن ها همیشه کوتاه است چون
 زمان کم خواننده در نظر گرفت می شود.
اما این متن طولانی است. ارزشش را دارد. شاید آتشتان زد.
اگر آتش گرفتید برای فاطمیه کاری کنید…
 
۱) قیامت
 
روز قیامت شده است. یک لحظه فرض کن که روز قیامت شده است. نامه‌ی اعمال را به بندگان داده‌اند. تو هم مثل بقیه نامه‌ی عمل را گرفته‌ای، من هم گرفته ام. به کارنامه‌ی زندگی ام نگاهی می‌کنم. در سال هزار و سیصد و اندی به دنیا آمده است. در شهر فلان، در خانواده‌ی بهمان. مادرش بنده‌ای از بندگان خدا، پدرش هم. کارنامه را می‌خوانم. می‌بینم که خدا در دادن نعمت‌هایش کم نگذاشته است و اما من، چقدر با این خدای مهربان، بد تا کرده‌ام.  در کارنامه‌ام نوشته‌اند:  خدا به او چشم داد، اما او با چشمانش، منظره‌های حرام دید.
خدا به او گوش داد، اما با گوشش، صداهای نا روا شنید. غیبت شنید.
خدا به او نعمت زبان داد، اما ا
و با زبانش به این و آن، نیش زد و دل‌ بندگان خدا را آزرد. دروغ گفت. تهمت زد. غیبت کرد.
خدا به او عقل و هوش داد. او در راه نا صواب آن را مصرف کرد.
خدا به او قدرت و توان داد، به جای عبادت، در راه گناه از آن بهره برد….
تو را نمی‌گویم! خودم را می‌گویم. اشک در چشمانم حلقه می‌زند. به یاد یک عمر می‌افتم که انگار در لحظه‌ای به سر آمده است. ای کاش با آن نعمت‌هایی که خدا به من داده بود، او را عبادت می‌کردم. ای کاش با توانی که او به من داده بود، به جنگ او نمی‌رفتم. کاش جلوی ه
وس‌هایم را گرفته بود. کاش….
در آن صحرا ایستاده‌ایم. همه ایستاده‌اند. در آن صحرا که وصفش را شنیده‌ای. هر چه حساب می‌کنم، می‌بینم کفه‌ی ترازو به سمت خیر و نیکویی پایین نخواهد آمد. خدایا چه کنم؟! در همان حال و هوا و بیم و نا امیدی، ناگهان صدایی می‌شنوی. صدایی رسا و پر جذبه. صدا می‌گوید:  آی انسان‌ها! چشم‌هایتان را بر زمین بدوزید تا بنده‌ی صالحه‌ی خدا، انسیه‌ی حورا، فاطمه‌ی زهرا به این صحرا وارد شود. سر را به پایین می‌اندازم و زمین را می‌نگرم. احساس می‌کنم سراسر این صحرا از نور پر شده است. فاطمه به محشر آمده است. با هزاران فرشته و ملک به همراهش. آری فاطمه ناموس کبریا است. باید به هنگام ورود
ش به محشر، سرها رو به پایین باشد و چشم ها از نگاه به او محروم. فاطمه، منزه است از نگاه نا محرمان. فاطمه دردانه‌ی هستی است.
فاطمه از منبری از صراط می‌گذرد و بر دروازه‌ی بهشت می‌رسد. ناگهان از حرکت باز می‌ایستد. دو جوان بر در دروازه‌ی بهشت ایستاده اند. یکی از این دو جوان، حسن است. فرزند فاطمه. دیگری اما بی سر است. شناخته نمی‌شود. فاطمه از حسن می‌پرسد: حسن جان، این جوان کیست که چنین در دروازه‌ی بهشت ایستاده است.
حسن چیزی به او می‌گوید. ناگاه صدایی جانسوز در صحرا می‌پیچد. صدای ناله‌ی فاطمه است. خدا حسین را بی سر به او نشان داده است. وضع عجیبی می‌شود. ملائکه به جوش و خروش در می‌آیند. صدای پر جذبه باز به گوش می‌رسد: فاطمه جان، من مصیبت‌هایی که بر تو رفته است را برای چنین روزی ذخیره کرده‌ام. امروز به احترام تو، برای تعظیم تو، به پاسداشت بندگی تو، آن چه بخواهی را برآورده می‌کنم.  صدای فاطمه به گوش می‌رسد. می‌فرماید: خدایا شیعیانم!
بر خود می‌لرزم. ناگهان این فکر از ذهنم می‌گذرد. خدایا من فاطمه را دوست داشته‌ام. من فرزندان فاطمه را دوست داشته ام. خدایا درست که کارنامه‎‌ام در خور بهشت تو نیست، اما من تحمل عذاب جهنمت را هم ندارم. اما بعد با خود فکر می‌کنم: شیعه یعنی پیرو. نه من از فاطمه پی
روی نکرده‌ام. من شیعه‌ی فاطمه نیستم. چشمانم هنوز بر زمین است. جرأت ندارم که سر بلند کنم. هیچ کس جرأت ندارد.
پاسخ به درخواست فاطمه، چنین است: همه را بخشودم!
فاطمه هنوز بر دروازه‌ی بهشت ایستاده است. گویا هنوز راضی نشده و تا او راضی نشود، هیچ کس تکان نخواهد خورد. صدای فاطمه بار دیگر به گوشم می‌رسد: خدایا شیعیان فرزندانم!
خداوند عز و جل پاسخ می‌فرماید: آنان را نیز مورد عفو و بخشایش خود قرار دادم.
فاطمه اما دست بردار نیست. خدایا شیعیان شیعیانم!
خدا خیال فاطمه را راحت می‌کند: فاطمه جان! هر کس را که به تو مربوط است و دست تمسک به دامن محبت تو زده است، بخشودم.
باور نمی‌کنم. این شامل من هم می‌شود. شامل خیلی‌ها می‌شود. حالا در کارنامه‌ی عمل من، چیزی هست که سنگینی می‌کند. به اندازه‌ی تمام آن چه نکرده‌ام. به اندازه‌ی تمام کسری‌هایم. فاطمه من را و تو را با خ
ود می‌برد…
این‌ها که خواندی، مضمون احادیث است. نه یک حدیث و دو حدیث. ده ها حدیث از کتاب‌های معتبر. احادیث سند دار و با اعتبار. کیف کردی نه؟ خوشحال شدی که چنین سرمایه‌ای در سویدای دل داری. قدرش را بدان. مواظب باش بلایی سرش نیاورند. می‌پرسی مگر می‌توانند بلایی بر سرش بیاورند. اصلا چه کسی می‌خواهد این گوهر را از من بگیرید؟
بیا به دنیا برگردیم تا جوابش
را برایت بگویم.
 
۲) بدشت
 
دربدشت، میرزا حسین علی (از بزرگان  بهائیت) و طاهره زرین تاج، به همراهی یکی دیگر از بزرگان بابی به نام ملا محمد علی بارفروشی، هر شب جلسه تشکیل می‌‍دادند تا بابیان را برای مسأله‌ای مهم آماده کنند. آنها قصد داشتند باب را از مقام نیابت حضرت حجت، بالاتر ببرند و او را قائم موعود معرفی کنند. آنان هم چنین می‌خواستند اعلام کنند که با ظهور باب، دین اسلام منسوخ شده است و باب باید احکام جدیدی برای بشریت به ارمغان آورد. سخنرانی‌های این سه نفر در بدشت در مدت اقامت بابیان در آن خطه، در جهت آماده سازی همین مسأله در ذهن آنان بود. آنان در مدت اقامت در بدشت، القابی جدید برای خود انتخاب کردند. میرزا حسین‌علی را بهاء الله نامیدند. زرین تاج را طاهره و مظهر و تجلی حضرت فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها و ملا محمد علی بارفروشی را به قدوس ملقب کردند.
آخر الامر قرار بر این شد، اعلام این وضع جدید را طاهره بر عهده بگیرد. او روزی در میان سخن گفتن برای بابی‌ها، حجاب از سر برداشت. به میان مردان نا محرم آمد و اعلام کرد که قیامت کبری شده است. باب همان حضرت مهدی است و دین اسلام منسوخ شده است. سپس دستور داد تا جا نمازها را بر چینند و دیگر کسی نماز نگذارد تا باب احکام جدیدی ارائه کند. خود نیز برای همیشه، حجاب این نماد عفت و پاکدامنی زن مسلمان را از سر برداشت. بابی‌هایی که به امید مقدمه سازی ظهور امام زمان به دور باب جمع شده بودند، با دیدن این منظره، از باب و بابیت کناره گرفتند. اما گروهی از آنان، به همراه زرین تاج (طاهره) در آن صحرا ماندند و منسوخ شدن اسلام به گمان خود را جشن گرفتند. بعد هم گفتند که حضور طاهره در میان مردم، تحقق همان وعده‌ی الهی و احادیثی بود که به موجب آن حضرت فاطمه سلام الله علیها در روز قیامت در میان صحرای محشر حضور می‌یابد.
آری قیامت به صحرای بدشت محدود شد و طاهره را نمادی از حضرت زهرای مرضیه پنداشتند و شرم نکردند که…
بعدها که برخی رهبران بابی را به جرم ترور نافرجام ناصرالدین شاه قاجار، اعدام کردند، طاهره نیز در میان اعدامی‌ها بود. همسر و فرزندان او حاضر نشدند پیش از اعدامش، او را ملاقات کنند و با او سخن بگویند. این گونه بود که ماجرای زرین تاج (طاهره) به پایان رسید.
 
۳) روزگار عجیبی است
 
روزگار عجیبی است. کار قلم به جایی رسیده است که نام فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها را در کنار نام زرین تاج، در یک نوشتار بیاورد. اما چه می‌شود کرد، زمانی که شیپور تبلیغاتی بهائیان، این حرف‌ها را تبلیغ می‌کند. نمی‌دانم آن ها که در این شیپور ها می‌دمند، چه طور رویشان می‌شود که این کلمات را بر زبان آورند؟ چگونه می‌شود احادیث معتبر را این گونه تحریف کنند و به خورد مریدان بدهند؟ غبار پای فضه، کنیز فاطمه‌ی زهرا کجا و زرین تاج کجا!؟
فکرش را بکن. حدیث می‌فرماید از جانب حضرت حق در روز قیامت ندا می‌آید که چشم‌ها را بر زمین بدوزید تا فاطمه وارد محشر شود. این جا طاهره با کنار زدن پرده‌ی حیا و عفت، وارد انبوهی از مردان نا محرم می‌شود و بعد می‌گویند، آن حدیث محقق شد!
قدری در مورد آن چه از فاطمه می‌دانی بیندیش!
فاطمه را شخصیتی می‌شناسی که در راه دفاع از همسرش، جان خود را فدا کرد. ماجرای در و دیوار را که شنیده‌ای. این جا زرین تاج را می‌بینی که همسر و فرزندانش را رها کرد و به دنبال ماجراجویی رفت و خانواده‌اش را نابود ساخت.
آی بچه شیعه! حالت گرفته شد؟ حرصت خوب در آمد؟! فهمیدی چه کسانی به دنبال ربودن گوهر عشق و محبت تو به حضرت فاطمه‌ سلام الله علیها هستند؟ فهمیدی که می‌خواهند کدام گوهر تقلبی را جای گوهر واقعی تو بگذارند و چگونه می‌خواهند دستت را از محبت فاطمه خالی کنند؟ فهمیدی چگونه مفهوم عظیمی به نام قیامت را لوث کرده‌اند تا خیال خود را از حساب و کتاب راحت کنند.
 
مواظب گوهر محبتت به فاطمه باش!

*****
 
یا صاحب الزمان
و ما چه می دانیم بر شما که تمام این انحرافات را به تماشا نشسته اید چه می گذرد؟
 

فاطمی ترین نوروز

به نام خداوند مِهر
و سلام بر بارانی که خواهد بارید بر پژمردگی یاس!
سلام بر مهربان پدری که گرمای وجودش حیات بندگان است. سلام بر او…
اما چه سلامی؟!
سلامی از فرزند گناه کار به سوی پدر دل سوز!
سلامی از دل های سوخته برای یاس به سوی نازدانه ترین فرزند یاس!
امروزها که نخستین ایام سال در پیش است می خواهیم بیش از هر چیز، با تو تازه شویم. لباس های نو در خدمت تو بپوشیم و قدم های مان را پرشمارتر کنیم در دفاع از تو.
پس ای پدر بیا و پدری کن…
بنواز شرمگین چهره ها مان را…
بلند کن سرهای افتاده از خجالت مان را …
پدر جان !
می دانم اگر نظر کنی به وجودم، مس من طلا خواهد شد. مگر شما فرزند ابوتراب نیستید؟!
چه خوش گفت شاعر عاشق: به ذره گر نظر لطف بوتراب کند
و چه خوش گفت بوتراب در جوابش که: به آسمان رود و کار آفتاب کند.
می دانم در تب و تاب فاطمیه هستید. می دانم صدای “یا مهدی ادرکنی” مادرتان هزاران بار در وجودتان طنین می افکند. به همان ناله ها سوگندتان می دهیم سال نو که می آید ما را هم نو کنید. قلب ها و زبان ها و دست های مان را در چشمه جوشان حکمت تان شستشو دهید.
ای سلاله پاک!
ببخش ما را.  یک کلام!
ببخش و آقایی کن ای کریم! که اگر تو ببخشی خدا هم خواهد بخشید!
از قدیم گفته اند: با کریمان کارها دشوار نیست. اشکال از ماست که نگفته ایم و نخواسته ایم از شما.
“یا ایها العزیز مسنا و اهلنا الضر و جئنا ببضائه مزجاه فاوف لنا الکیل و تصدق علینا، ان الله یجزی المتصدقین”
ما را به جز تو در همه عالم عزیز نیست          گر رد کنی بضاعت مزجات ور قبول