نوشته‌ها

آیا با عقل می توان به عرفان الهی رسید؟

65

اگر از یک فرد بهائی سؤال شود که “آیا با عقل میتوان به عرفان الهی رسید؟”، چه پاسخی خواهد داد؟

به پاسخ این سؤال در کلام رهبران بهائی می پردازیم:
جناب بهاءالله در منتخب ۹۵ از کتاب منتخباتی از آثار حضرت بهاءالله در این باره عباراتی دارد با این مضمون: «عقل برای عرفان الهی خلق شده است.»

در تأیید این سخن، جناب عبدالبهاء در کتاب مکاتیبش میگوید: «اگر عرفان الهی خواهی… به براهین عقلی و نقلی مراجعت کن.»

امّا جناب بهاءالله با نادیده گرفتن کلام قبلی اش، در کتاب بدیع میگوید: «با عقل نمیتوان به عرفان الهی رسید.»

حال بار دیگر این سؤال مطرح میشود که در مسلک بهائیت، آیا با عقل میتوان به عرفان الهی رسید؟!

telegram4

عقل ؛ آری یا خیر؟ مسئله این است!

24
جناب عباس افندی در مورد تطابق دین با عقل در کتاب خطابات می نویسد: «در عالم انسانی موهبتی اعظم از عقل نیست. عقل کاشف حقایق اشیاء است. خداوند عقل داده تا پی به حقایق ببریم.»
اما پدر ایشان، جناب بهاءالله سال ها قبل از پسرش، در کتاب بدیع، راجع به عقل گفته بود: «بدان الیوم آن چه به عقلت رسیده و برسد، یا به عقل فوق تو و دون تو ادراک شود، هیچ یک میزان معرفت حق نبوده و نخواهد بود.»
تنبیه این پسر ناخلف به عهده ی پدرش و حل تناقض این دو سخن بر عهده ی مریدان شان.

telegram4

تسلط بر مطالب علمی

17

تطابق دین با علم
جناب عبدالبهاء پیشوای دوم بهائی ها:

هر مسأله‌ای از مسائل دینیه که مطابق علم نباشد وهم است(خطابات ج۲ )
در واقع میشه گفت به نظر ایشون علم از حقیقت هر مسأله ای به ما گزارش میده و اگر اون گزارش مطابق با گزارشات دین باشه خودش مهر تأییدی به سخن و گفته پیام آوران اون آئینه.
ایشون در کتاب ایام تسعه می نویسه: 
آفتاب… چون در مرآت (آینه) مقعر یا در مرآت محدب تجلی نمـاید، جمیع حـرارت در نقطه‌ای جمع شـود.
برطبق سخن ایشون هر آینه چه محدب باشه و چه مقعر، نور رو در یک نقطه متمرکز میکنه!!!
عزیزم!
شما رو با کتاب فیزیک اول دبیرستان تنها می گذارم

عقل میزان هست یا نه؟

intro22

همه انسان ها، برای عقل نقش بسزایی قائلن، مخصوصاً امروزه با پیشرفت صنایع تکنولوژیک و گسترش حیطه دانش تجربی این نقش بسیار پر رنگ تر از دیروز شده.  جناب عبدالبهاء به نقل از پدرشون که بهائی ها به پیامبری او معتقدند در جایی مینویسه:
عقل، نخستین استعداد انسان است و دین الهی نیز با آن مطابق است.( آرامش برای جهان پر آشوب (به نقل از عبد البهاء))
خب این وسط این مسأله عجیب نیست که دین باید با عقل انسان مطابق باشه، بلکه عجیب جمله ایه که خود جناب بهاءالله تو یکی از کتاب هاش می گه:

بدان الیوم آنچه به عقلت رسیده و برسد و یا به عقول فوق تو و دون توادراک شود، هیچ یک میزان معرفت حق نبوده ونخواهد بود. (بدیع(بهاءالله))
خب دوستان، اگه از عقلمون بپرسیم، “چرا بهائیت که خودش و دین میدونه حتی نتونسته به یک وحدت نظر مسلم در مورد نقش عقل تو مبانی خودش برسه؟” عقلمون بهمون چه پاسخی میده؟

تصادم دین با علم و عقل

photo_2015-08-19_09-41-54
یکی از مهم ترین تعالیم بهائیت تطابق دین با علم وعقل است. اما بد نیست به سخن جناب عبد البها که در همه جا فریاد تطابق دین با عقل برمی آورند در مورد پدیده صاعقه یا همان رعد و برق توجه فرمایید: «اما ماده ی برق ،قوه ی جاذبه و دافعه است که چون در روز به یکدیگر تصادم نمایند،انفجار سریع کند و قوه ی برقیه نمایان گردد۱»

حال می خواهیم این سخن علمی جناب« عبدالبهاء»را تفسیر کنیم: اولا در نقض «ماده بودن یا ماده داشتن برق» باید گفت که برق ماده نیست و انرژی است و اگر ماده بود، در همان حال« قوه» نیست. ثانیا همه ی ما بارها و بارها پدیده رعد و برق را در شب مشاهده کرده ایم؛ پس پدیده ی رعد و برق فقط در روز اتفاق نمی افتد. ثالثا رعد و برق و انفجار از لحاظ علمی هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند.

۱.مائده ی آسمانی ۲ صفحه۱۲ و امر و خلق۱ صفحه ی۱۴۲

رعد و برق

raed

در حالی که دو تیم فوتبال در استادیوم جورج گراو واقع در شرق استان کسایی۱ کنگو در حال برگزاری مسابقه بودند و نتیجه بازی نیز تا آن زمان یک بر یک بود، ناگهان صاعقه ای مهیب به نیمه ی زمینِ تیم میهمان که همگی در یکجا تجمع کرده بودند، اصابت کرد و تمامی یازده بازیکن این تیم را کشت. این در حالی بود که بازیکنان تیم میزبان به نام تیم “باسانگا” در کمال تعجب، هیچ آسیبی از این رعد و برق ندیدند۲. در اتفاقی مشابه نیز برخورد رعد و برق به زمین فوتبالی واقع در منطقه شمال غربی «هریس» نیز دو کشته و یک زخمی برجای گذاشت.۳

بدون شک می توان گفت کسی در دنیا نیست که صاعقه یا همان رعد و برق را ندیده باشد. پدیده ای که ممکن است گاهی باعث لذت بردن انسان از طبیعت شود و گاهی هم قربانی بگیرد. رعد و برق را از نظر علمی می توان اینگونه تعریف کرد:”رعد و برق نوعی تخلیه الکتریکی است که در اثر انتقال الکتریسیته ساکن بین دو ابر یا ابر و زمین صورت میگیرد که این عمل دارای نور و صدای شدیدی می باشد که به آن  نور، برق و به صدای مهیب آن رعد میگویند.۲  “

یکی از مهم ترین تعالیم بهائیت تطابق دین با علم وعقل است. اما بد نیست به سخن جناب عبد البها که در همه جا فریاد تطابق دین با عقل برمی آورند در مورد این پدیده ی آسمانی توجه فرمایید: «اما ماده ی برق ،قوه ی جاذبه و دافعه است که چون در روز به یکدیگر تصادم نمایند،انفجار سریع کند و قوه ی برقیه نمایان گردد.۳»

حال می خواهیم این سخن علمی جناب« رقیق البهاء۴»را تفسیر کنیم: اولا در نقض «ماده بودن یا ماده داشتن برق» باید گفت که برق ماده نیست و انرژی است و اگر ماده بود، در همان حال« قوه» نیست. ثانیا همه ی ما بارها و بارها پدیده رعد و برق را در شب مشاهده کرده ایم؛ پس پدیده ی رعد و برق فقط در روز اتفاق نمی افتد. ثالثا رعد و برق و انفجار از لحاظ علمی هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند.

و این تنها یک تناقض بود از تناقض های بسیار در آیین بهاییت

به نقل از یار جوان

————-

۱٫Kasai

۲٫به نقل از باشگاه خبرنگاران

۳٫به گزارش راسخون به نقل از شبکه فاکس‌نیوز

۴٫ویکی پدیا                                                  

۵٫مائده ی آسمانی ۲ صفحه۱۲ و امر و خلق۱ صفحه ی۱۴۲

۶٫لقب جناب عبدالبهاء:مکاتیب۲ صفحه ۳۱۹

طــــــلا و مـــــس

imgcopper

همه جا ساکت بود. آن قدر که حتی صدای پرنده ها هم به گوش نمی رسید و باد که تا چند لحظه پیش داشت با پنجره های نیمه باز اتاق بازی می کرد، خسته شده بود. حالا می شد سکوت و تمرکز را در تک تک چوب های کلبه قدیمی حس کرد. سکوت همیشگی کلبه به ناگهان با فریادی در هم شکست: «درستش کردم. درستش کردم». بعد برگه ها را به آرامی و با دقت فراوان در کیف چرمی کوچکش گذاشت و درِ پر سر و صدای کلبه را باز کرد و با عجله به سمت شهر دوید. آری؛ مندلیف نابغه شیمی ۱۸۶۹، بالاخره توانسته بود جدول تناوبی عناصر را طراحی کند. جدولی که پرونده نیمه باز تبدیل مس به طلا را برای همیشه بست و در قسمت علوم بی اساس تاریخ بایگانی کرد.

این جدول پر سر و صدا، فریاد های گوش خراش علم کیمیا را به زانو در آورد و تنها با چند خانه ی کوچک، ارزش مس را هم چنان پایین تر از طلا نگاه داشت و سال ها تلاش دانشمندانی چون زکریای رازی را به گونه ای دیگر به ثمر رساند. اما چند سال بعد از کشف شگفت انگیز مندلیف، ادعایی جالب دانشمندان علم شیمی را متعجّب ساخت و برخی را به خنده واداشت؛ تبدیل شدن مس به طلا!

جناب میرزا حسینعلی نوری ( متوفی ۱۸۹۲) ادعا کرد که اگر مس به مدت هفتاد سال در معدن خود از خشک بودن محفوظ بماند به طلا تبدیل می شود: «در ماده نحاسی ملاحظه فرمایید که اگر در معدن، از غلبه یبوست محفوظ بماند، در مدت هفتاد سنه به مقام ذهبی می رسد».[ایقان صفحه ۱۰۴] نحاسی: مس- ذهب: طلا- یبوست: خشکی.

این ادعّا از دو جهت شگفت آور بود: اول شگفتی آن تناقض با علمی بود که سال ها با زحمت فراوان بدست آمده بود و تبدیل شدن مس به طلا را بیشتر شبیه به یک شوخی و عنوانی برای کتاب های تخیّلی می دانست. شگفتی دیگر این ادعا آن است که با گفته فرزندش جناب عبدالبهاء، امام اوّل بهائیان نیز تناقض دارد که می گوید: «دیگر آن که دین باید مطابق عقل باشد، مطابق با علم باشد، زیرا اگر مطابق علم و عقل نباشد اوهام است».[خطابات ۲ صفحه ۲۱۹]  پس به گفته جناب عبدالبهاء دین باید علمی و عقلی باشد و نباید حرفی مخالف علم و عقل در آن مطرح شود و الا وهمی بیش نیست.

حضرت علی علیه السلام: «هر مسئله ای با علم موافق است، باید با دین نیز موافق باشد، آن چه را عقل ادراک نماید، دین آن را باید قبول کند. دین و علم تؤامند، هر دینی مخالف با علم باشد، صحیح نیست.»

آیا بهائیت با علم و عقل تطابق دارد؟

یکی از تحولات عباس افندی، تعالیم دوازده‌گانه‌ای بود که برای بهائیت فراهم ساخت. او در سفرهایی که به اروپا و امریکا داشت، شـعارهای دوازده‌گانه بهائیت را جمع آورد و به بهــائیان عرضه کرد تا برای جذب غیر بهائیان به کار بندند. یکی از این تعــالیم، تطابق دین با علم و عقـل است که در این نوشتار، به بررسی و نقد آن در نمونه ای از احکام بهائیت می‌پردازیم.

تطابق-دین-باعلم-و-عقل

 ربـا: ربا به این معناست که شخصی مالی را به عنوان قرض به دیگری بدهد و  شرط کند که هنگام پس دادن، مبلغ اضافه‌ای را به همراه اصل به او بازگرداند. لازم به ذکر است که اگر شخصی مال را به دیگری بدهد و شرط نکند که اضافه‌ای بگیرد، ولی شخص قرض گیرنده، اضافه‌ای را به او بدهد، این نه تنها ربا نیست، بلکه استحباب نیز دارد. ربا در شریعت اسلام حرام است و علی محمد باب نیز بر این حرمت تأکید می‌کند: «یا اهل الارض قد احل الله البیع لکم فی کتابه و قد حرم علیکم الربوا؛ ای اهل زمین خداوند داد و ستد را حلال کرده و رباء را بر شما حرام قرار داده است.

ولی بهاءالله نه تنها از حرمت ربا سخن نگفته است، بلکه آن را حلال شمرده و می‌گوید: «اکثری از ناس محتاج به این فقره مشاهده می‌شوند چه اگر ربحی در میان نباشد امور معطل و معوق خواهد ماند، نفسی که موفق شود با هم جنس خود یا هم وطن و یا برادر خود مدارا نماید و یا مراعات کند یعنی به دادن قرض الحسن، کمیاب است، لذا فضلا علی العباد رباء را مثل معاملات دیگر که ما بین ناس متداولست قرار فرمودیم. یعنی ربح نقود از این حین که این حکم مبین از سماء مشیت نازل شد حلال و طیب و طاهر است.» [اشراقات، ص ۸۳]

بله بهائیان، از تطابق دین با علم و عقل دم می‌زنند، لیکن تنها برای جلب مشتری، زیرا آن چه امروزه به اثبات رسیده است، روشن می‌کند که ربا سبب بسیاری از رکودهای اقتصادی است و عقل نیز در می‌یابد که سرمایه‌داری که بی تلاش و زحمت پولش را در اختیار دیگران می‌گذارد و در موعد مقرر پولش را به همراه سودش می‌خواهد و کاری ندارد که قرض گیرنده از این پول سود می برد یا سود نمی‌برد، ظالم است.

ربا بر دو چیز می‌افزاید: یکی ثروت سرمایه داران و دیگری فقر فقیران. در ربا سرمایه دار از فقر فقیر سوء استفاده می‌کند و بدون زحمت بر سرمایه خود می‌افزاید و فقیر نیز که چاره‌ای ندارد، به ربا تن می دهد تا چند روز دیگری را بگذراند، به امید این که فرجی حاصل شود.

تطابق دین با علم و عقل شعاری است برای جذب حداکثری، زیرا ثروتمند بی‌دینی که تنها در پی کسب منافع خود است، با این شعار جذب بهـــائیت می‌شود و بر کردار خود، رنگ دیــانت می‌دهد. او از یک سوء خود  را دیندار نشان می‌دهد و از سوی دیگر به صورت قــانونی ربـــا می‌دهد و فقیران را به خدمت خود می‌گیرد.

خلق الساعه

00361_HD

حتما این کلمه به گوشتان خورده است و یا لااقل در کتب علمی با آن برخورد کرده اید. نظریه ای که در حال حاضر بیش از آنکه به نظریه علمی شباهت داشته باشد به خرافه ای نادرست شبیه است و کاملا مخالف عقل بوده و بیان می کند که:

“موجودات خود به خود به وجود می آیند.”

این نظریه که توسط ارسطو بیان شد، قرن ها مورد توجه بود ولی سرانجام توسط پاستور و آزمایش معروفش کم کم از صفحه ی علم روزگار محو گردید و تبدیل به خرافه ای بی ارزش شد.

یکی از تعالیم دوازده گانه ی بهاییت تطابق دین با علم و عقل است. ولی گویا سخنان جناب عبدالبهاء چیز دیگری را می رساند. جناب عبد البهاء که در همه جا فریاد تطابق دین با علم و عقل بر می آورند، در صفحه ۲۴ جلد دوم مکاتیب این چنین گفته اند:

«بدان که مخلوقات بر چند قسم اند:قسمی خلق ارحام است که در ارحام خلق می شوند؛ و قسمی خلق الساعه است که بنفسه متکون کردند؛چون حیوانات که در اثمار تولید یابند و قسمی در بیضه موجود شوند و این اقسام خلقت اجسام است.»

ایشان در این گفته به صراحت خلقت گروهی از موجودات را بدون علت صحیح منطقی پنداشته و وجود آنها را از خودشان می دانند. با این مطلب جناب عبدالبهاء تحقیقات مکرر دانشمندان و آزمایشات علمی آن ها را رد کرده و خود را تنها دانشمند روی زمین می دانند که هنوز به این نظریه ی منسوخ معتقد است!

مسلما هر انسان عاقل و حقیقت گرایی با خواندن این مطلب متوجه این موضوع می شود که حداقل در این مورد “تطابق دین با علم و عقل” وجود ندارد و ده ها مورد مشابه از این دست وجود دارند که این نکته را ثابت می کنند.

به نقل از یار جوان

نکته ای علمی از عبدالبهاء

آینه بغل

22

«اجسام از آنچه که در آینه می بینید به شما نزدیک ترند». این جمله را کمتر کسی است که بر روی آینه بغل خودروها ندیده و یا در کتب درسی دوران تحصیلش پیرامون مسئله ی آینه های محدب مورد بررسی قرار نداده باشد. همان طور که می دانید آینه ی طرفین خودروها از نوع آینه ی محدب است تا بتواند اجسام را در چشم انداز وسیع تری در معرض دید قرار دهد و به خاطر همین اجسام را کوچکتر و نزدیک تر از فاصله ی واقعی خودشان نمایش می دهد.

دلیل این خاصیت این است که این آینه پرتو های نور را حتی اگر موازی یا متمرکز هم باشند تا جایی که می تواند پراکنده می کند.

این مطلب در تمامی منابع علمی مربوط به اپتیک در مورد آیینه ها مورد بررسی و تحقیق قرار گرفته و درستی آن اثبات گردیده است ولی گاهی اوقات برخی افراد یا برخی از گروه ها سخنانی متناقض با علم روشن روز بیان می کنند.

به عنوان مثال جناب اشراق خاوری، یکی از بزرگترین مبلغان مسلک بهائیت که تالیفات زیادی نیز دارد، مطالبی را درباره آینه ها بیان کرده که شنیدن آن خالی از لطف نیست. ایشان در کتاب ایام تسعه ی خود می گوید: «مانند آفتاب که در مرآت مسطح تأثیر تام ندارد؛ ولی چون در مرآت مقعر یا در مرآت محدب تجلی نماید جمیع حرارت در نقطه ای جمع شود و آن نقطه از آتش، حرقتش بیشتر است»! این جمله و تمامی متن کتاب ایام تسعه به تأیید رسمی لجنه نشر آثار امری رسیده است و از این رو، شرعاً مورد تأیید اهالی آئین بهائیت است. این یعنی، بهائیان جهان، شرعاً معتقدند که آینه ی محدب و مقعر مثل هم رفتار می کنند و هردو نور را همگرا می کنند و در یک نقطه جمع می کنند.

اتفاقا همین نویسنده و هم کیشان او قائل به اصل مهمی در دیانتشان هستند که اگر بخواهند دینشان را در دوازده جمله خلاصه کنند یکی این است که «دین باید با علم و عقل مطابق باشد».

در این باره جناب عبدالبها دوم شخص آیین بهائیت چنین تأکید می کنند: «دین و علم توأم است، از یکدیگر انفکاک ننماید و از برای انسان دو بال است که به آن پرواز نماید جناح واحد کفایت نکند هر دینی که از علم عاری است عبارت از تقالید است و مجاز است نه حقیقت.[۱]»

حالا یک سؤال: آیا بهائیان، شرعاً برای متمرکز کردن نور از آیینه های محدب استفاده می کنند یا خیر؟!

 ————————————————————————-

[۱] پیام ملکوت صفحه ۸۸ به نقل از خطابات طبع مصر صفحه ۳۲

به نقل از یار جوان