بهائیت و سیاست

بهائیان اجازه ندارند رأی دهند

این روزها بخواهیم یا نه درگیر انتخابات هستیم. درگیر وعده هایی که میشنویم و ادعاهایی که باید به عمل برسند. وعده جذاب یک مدعی ما را به سمت او جذب و به آینده امیدوار میکند اما اگر خلف وعده ببینیم و این بی صداقتی تکرار شود، تمام امید و اعتمادمان را از دست میدهیم.
تصور کنید فردی با مدعی آزادی بیاید؛ بگوید که هرقدر محدود بودید کافی است و با من همراه شوید تا آزادترین گروه جهان باشید. اما پس بعد از همراهی با او از کوچکترین حقوقتان محروم شوید…
به عنوان نمونه تشکیلات بهائی، از طرفی انسانها را به بهانه آزادی و احکام مدرن جذب بهائیت میکند و از طرف دیگر به بهائیان اجازه کوچکترین اظهار نظر در امور سیاسی را نمیدهد!! تشکیلات بهائی به بهائیان میگوید اگر میخواهید به هر اندازه اظهار نظر سیاسی کنید، دیگر بهائی نیستید!! آیا یک بهائی حق ندارد در مورد جامعه و حکومتی که در آن زندگی میکند کوچک ترین اظهار نظری بکند؟ این مفهوم آزادی است؟
در منابع بهائی از قول رهبرانشان میخوانیم:
اما میزان بهائی بودن و نبودن این است که هر کس در امور سیاسیه مداخله کند و خارج از وظیفه خویش حرفی زند یا حرکتی نماید همین برهان کافی‌ست که بهائی نیست دلیل دیگر نمی‌خواهد.
حال نفسی از احبا اگر بخواهد در امور سیاسیه در منزل خویش یا محفل دیگران مذاکره بکند اول بهتر است نسبت خود را از این امر قطع نماید و جمیع بدانند که تعلق به‌این امر ندارد خود می‌داند والّا عاقبت سبب مضرّت عمومی گردد یعنی مسلک روحانی ما را بِهَم زند و احبا را مشغول به‌اقوالی نماید که سبب تدنّی و محرومی آنان گردد.
منبع: ص۱۵۵ حیات بهائی – این قطعه در ص۳۳۶ گنجینه حدود و احکام به‌صورت دو نصّ از دو لوح جدا ثبت شده است.

فروشنده

?حتما تا حالا با فروشنده هایى که از اجناسشون تعریف زیادى مى کنند برخورد کردید. به این که تعریف ها روى ما تاثیر داشته یا نه کارى ندارم، اما ماها وقتی به فروشنده اعتماد میکنیم که سابقه بدی ازش نداشته باشیم و حرفش اقلا با ظاهر اجناسش بخونه.

?اگه سابقه اون فروشنده یا جنسی که داره میفرو بدونیم و این سابقه از اساس با اون چیزی که فروشنده تعریف میکنه متفاوت باشه، دیگه به هیچ کدوم از حرفهاش هیچ اعتمادی نمیکنیم.اخیرا مشابه این اتفاق در تماشای فیلم “دروازه” که توسط تشکیلات بهائی برای معرفی علی محمد باب ساخته شد، برای من افتاد. در تمام فیلم صحبت از نوگرا بودن و مهربانی باب بود و آئین او اینطوری معرفی شد که باب اومده تا محبت و امید رو بین انسانها زنده کنه

?اتفاقا من تو این موضوع مطالعه دارم و تاریخ باب رو از منابع خود بابیت و بهائیت خوندم. مثلا میرزاحسینعلی نوری(بهاءالله)، که بهائیان او رو پیامبر خود میدونن، در “مجموعه الواح” خود، بابیان رو افرادی معرفی میکنه که فقط گردن میزدن، کتاب میسوزوندن، از دیگران دوری میکنن و به دنبال نابودی همه گروه¬ها غیر خودشون هستند. عباس افندی(عبدالبهاء) هم در بیانی تو کتاب “مکاتیب” می گه: “زدن گردنها، سوزاندن کتابها و کاغذها، تخریب همه بقعه ها و قتل عام همه جز آنها که ایمان آوردند و تصدیق کردند” احکام صریح آئین باب بوده که با ظهور بهائیت، اون دوران ناخوشآیند تموم شده ⁉️سوال اینجاست که من مخاطب چطور باید به تشکیلات بهائی اعتماد کنم وقتی چیزهایی تو فیلمش گفته که با گفنه رهبران خود بهائیت نمیخونه؟

✅شما وقتی میفهمین که فروشنده همه حقیقت رو در مورد جنسش نگفته چیکار میکنین؟ #حقیقت #دیانتبهائی‎#دویستمینسالتولدباب‎#بهائیت #بهایی#بیت_العدل#تاریخ#اعدام #the_gate

دویستمین سال ولادت باب

هیچ یک از باورهای باب با مدنیت امروزه تطبیق ندارد!

ابوالفضل گلپایگانی متخلص به ابوالفضائل، که از معروفترین نویسندگان و مبلغان تشکیلات بهائی است، در کتاب کشف الغطاء خود که به دستور عبدالبهاء، دیگر پیشوای بهاییت، آن را نوشته، معتقد است که تعالیم باب با مدنیت امروزه تطابق نداشته و معتقد است که چنین باوری خلاف روحیه صلح طلبی است!

هر انسان منصفی با کمی تعقل و تفکر در اساس تعالیم باب قطعا به چنین نتیجه ای می رسد که چنین باوری در هیچ عصر و زمانی سعادت و صلح جهانی را برای عالم انسانی به بار نخواهد آورد.

اما امروز تشکیلات بهائی بدون توجه به این گفته از زبان مبلغ خود که کتابش را با تایید عبدالبهاء نوشته، با معرفی وارونه از باب و عقاید خطرناکی که خلاف صلح و عالم انسانی است، تصویری دیگر از باب به نمایش می گذارد!

این روزها تشکیلات بهائی، همه بهائیان را به برگزاری جشنهای دویستمین سال تولد باب دعوت میکند. جشن تولد کسی که باورهای او با مدنیت امروز هیچ تناسبی ندارد …

مشکلات بهائیان در دفن اموات

یکی از اخبار قابل بررسی در پاییز ۹۷، خبر نبش قبر یک بهائی به نام خانم شمسی اقدسی اعظمیان در گیلاوند از توابع شهرستان دماوند و درخواست از خانواده متوفی برای دفن جنازه در گورستان خاوران تهران بود. هرانا و بسیاری دیگر از خبرگزاری‌های بهائی با پوشش گسترده‌ی این خبر، آن را نوعی اهانت به عواطف و احساسات خانواده دانستند و توهین به جنازه فردی بی دفاع و مرده را محکوم کردند. برخی روشنفکران ایرانی ساکن غرب نیز در پیامی، این اقدام را محکوم کردند. بی‌بی‌سی فارسی ضمن پوشش خبری این ماجرا و بیانیه‌ی این روشنفکران، با یاسر میردامادی و حسن فرشتیان در همین زمینه مصاحبه کرد. نظر به ابعاد رسانه‌ای این موضوع، لازم است قبل از قضاوت قطعی، به نکات ذیل توجه کرد:

?۱-آن چنان که کسری ناجی، مجری خبر بی‌بی‌سی در ضمن مصاحبه با فرشتیان اعلام کرد و در زیرنویس این شبکه به عنوان بخشی از این خبر منتشر شد، نیروهای امنیتی پیش از این اتفاق، بهائیان دماوند را از دفن اموات در گورستان گیلاوند منع کرده بودند. اهمیت موضوع از آن جهت است که بهائیان در تعالیم رهبران خود، به کرات لزوم تبعیت از حکومت و اولیاء امور را مشاهده کرده اند. جمله‌ی ذیل از بهاءالله در کتاب اقتدارات حاوی همین مطلب است: «حق جلّ و عزّ، مملکت ظاهره را به ملوک عنایت فرموده، بر احدی جایز نه که ارتکاب نماید امری را که مخالف رأی رؤسای مملکت باشد.» (اقتدارات، ص ۳۲۴)
اشراق خاوری نیز در کتاب گنجینه حدود و احکام به همین مطلب پرداخته و این جملات کلیدی را از عباس افندی در همین زمینه نقل کرده است: «حضرت عبدالبهاء… می‌فرمایند قوله تعالی، باری به نصّ قاطع جمال مبارک روحی‌لاحبّائه‌ الفداء ابداً بدون اذن و اجازه حکومت جزئی و کلّی نباید حرکتی کرد و هر کس بدون اذن حکومت ادنی حرکتی نماید، مخالفت به امر مبارک کرده است و هیچ عذری از او مقبول نیست… امر قطعی الهی این است که باید اطاعت حکومت نمود. این هیچ تأویل بر نمی‌دارد و تفسیر نمی‌خواهد، از جمله اطاعت این است: کلمه بدون اذن و اجازه حکومت نباید طبع گردد… تکلیف احبّای الهی اطاعت و انقیاد حکومت است خواه استقلال و خواه مشروطه.» (گنجینه حدود و احکام، ۴۶۳)
ملاحظه می‌شود که بهائیان بر طبق نصوص خود، حق ندارند بر خلاف اوامر حکومتی، حرکت و اقدامی نمایند. هنگامی که مأموران امنیتی از پیشتر به این هم‌وطنان اعلام کرده اند که نباید مردگان خود را در قبرستان گیلاوند دفن کنند، خانواده متوفی با کدامین توجیه، به دفن جسد خانم اقدسی در دماوند اقدام کرده‌اند. ملاحظه می‌شود که اصل اقدام برای دفن کردن جنازه در آن محل، با تعالیم بهائی در تعارض است.

?۲_در توجیه این رفتار خانواده اقدسی، برخی سایت‌ها و کانال‌های بهائی حکمی از آیین بهائی را در مورد دفن جنازه مطرح کرده اند که بر اساس این حکم، بهائیان موظفند جنازه را به گونه ای دفن کنند که از محل مرگ فرد تا محل دفن او، بیش از یک ساعت جنازه طی مسیر نکند. صرف نظر از چرایی چنین حکمی، توجه به نکات ذیل در مورد این حکم و ماجرای خانم اقدسی قابل توجه است:

?این حکم استثنائات بزرگی در میان رهبران بهائی دارد که نشان می‌دهد که از قدیم، قابل نقض بوده است. به عنوان نمونه، باب را در تبریز اعدام کردند و جنازه اش را به تهران آوردند و پس از سال‌ها، بقایای آن را به فلسطین حمل کردند و در حیفا به خاک سپردند. مشخص است که مسیر حرکت جنازه‌ی باب با وسایل و اسباب آن روز، روزها و بلکه ماه‌ها به طول انجامیده است. وقتی بهائیان می‌توانند برای دفن جنازه‌ی باب در حیفا، این حکم را تغییر دهند و آن را به گونه‌ای دیگر اجرا کنند، چرا نتوانند در مورد جنازه‌های افراد معمولی، این قانون را زیر پا بگذارند؟

?بهائیان از طرفی با این حکم قطعی مواجهند که باید از حاکمان تبعیت مطلق کنند و بنابراین نباید اعتراضی به ممنوعیت دفن مردگان در گیلاوند یا هر جای دیگر این سرزمین داشته باشند. به باور بهائیان، مخالفت با حکومت، مخالفت با دین خودشان است. از طرف دیگر با این قانون مواجهند که نباید مردگان خود را در فاصله ای بیش از یک ساعت از محل مرگ دفن نمایند. این دو حکم در مورد برخی از مردگان بهائی با یکدیگر در تعارض قرار می‌گیرد. بهائیان در برخی شهرهای ایران مانند تبریز، راه نخست یعنی تمکین به نظر حکومت و دفن اموات در قبرستان مخصوص بهائیان در میاندوآب را پذیرفته اند و آن را اجرا می‌کنند. حال آن که فاصله‌ی میاندوآب و تبریز، بیش از طی مسیر توسط یک خودرو در یک ساعت است. اما ملاحظه می‌شود که آن را در گیلاوند نپذیرفته اند و این حیرانی، نتیجه‌ی رها شدن بهائیان در امور دشواری مشابه این مسأله است. لازم به ذکر است که بیت العدل صلاحیت ورود به این مسأله برای حل تعارض را ندارد، چرا که موضوع جدید نیست؛ بلکه دو حکم منصوص از رهبران پیشین است که با یکدیگر معارض از آب درآمده است. اما با این حال هنگامی که از بیت العدل در این موضوع سؤال شد، طی پیامی این اجازه به بهائیان داده شده است که در این شرایط اموات خود را در مکانی دفن کنند که مجاز هستنند هر چند که زمان رسیدن به آن بیش از یک ساعت باشد. (پیام ۱۶ ژوئیه ۲۰۱۸)
?با دقتی در نقشه در می‌یابیم که فاصله‌ی میان گورستان بهائیان در بزرگراه خاوران تا گیلاوند، حدود ۷۵ تا ۸۰ کیلومتر است. مسافتی که اگر در ساعات شب یا اوایل صبح و قبل از شروع ترافیک طی شود، با توجه به بزرگراهی بودن تمام مسیر، قابل طی شدن در یک ساعت هست. به نظر می‌رسد خانواده‌ی خانم اقدسی اعظمیان، در این مسأله لجبازی کرده‌اند و توجیه سایت‌های بهائی و آقای فرشتیان در تلویزیون بی‌بی‌سی درباره‌ی چرایی اصرار خانواده‌ی وی برای دفنش در گیلاوند، مسموع نباشد.

?۳-بهائیان در ایران و سراسر دنیا به دنبال تبلیغ تهاجمی در مورد باورها و عقاید خویش هستند. از گذشته تا کنون، همواره یکی از ابزارهای تبلیغ، نمادسازی بوده است. قبرستان مخصوص به یک آیین در یک شهر بسیار کوچک و دورافتاده نظیر گیلاوند، می‌تواند نمادی برای بهائیت محسوب شود و از رهگذر آن، تبلیغ بهائیت در آن مکان صورت پذیرد. با ذکر این مقدمه لازم است، تحلیلی آماری از تعداد مردگان بهائی در ایران در طول یک سال انجام شود. اگر فرض کنیم که تعداد بهائیان ایران دست بالا رقمی حدود ۷۰ تا ۸۰ هزار نفر باشد و باز اگر فرض کنیم که متوسط امید به زندگی در ایران حدود ۷۵ سال باشد، تعداد مردگان بهائی از تقسیم این دو عدد بر یکدیگر، به رقمی حدود ۱۰۰۰ نفر در سال خواهد رسید. باز اگر فرض کنیم که توزیع بهائیان در کشور، متناسب با جمعیت باشد –که البته این گونه نیست و در استان‌هایی مانند فارس، البرز و مازندران، نسبت بهائیان به سایر استان‌ها قدری بیشتر است- تعداد مردگان بهائی در استان تهران، دست بالا حدود ۱۷۵ تا ۲۰۰ نفر در سال خواهد بود. به نظر می‌رسد که برای ۲۰۰ مرده در سال، اختصاص یک گورستان کافی باشد. این در حالی است که استان تهران بالاترین جمعیت بهائیان ایران را داراست و جمعیت بهائیان در تمام استانهای کشور، کمتر از استان تهران است. لذا به نظر می‌رسد تدبیر مسئولین حکومتی برای اختصاص یک گورستان در استان تهران و برخی استان‌های دیگر بر اساس آمار تعداد مردگان، تدبیر درستی باشد. اقدامی که می‌تواند از ازدیاد نمادهای بهائی و ایجاد مکان‌هایی برای تبلیغ بهائیت جلوگیری کند و امکان تمایز بهائیت با مسلمانان جامعه و تبلیغ از این رهگذر را فرو بکاهد. چرا که تمایز، اساساً بهترین مدخل برای تبلیغ است. هنگامی که یک اقلیت، تمایزهایی میان سلوک خود با اکثریت مطلق ایجاد می‌کند، به چشم می‌آید و هنگامی که به چشم آمد، زمینه‌ی شروع تبلیغ، فراهم می‌شود. لذا اقدام نهادهای امنیتی در ایجاد محدودیت در دفن بهائیان در گورستان‌های مشخص شده در هر استان را نباید اقدامی در جهت بهائی آزاری و یا بی احترامی به دگراندیشان ارزیابی کرد. بلکه این اقدامات، صرفاً به منظور ممانعت از ایجاد جایگاه‌های تبلیغی برای بهائیان قابل ارزیابی است.
?۴-هر چند که با عنایت به موارد پیش گفته، اقدام بهائیان دماوند در دفن خانم اقدسی اعظمیان در گورستان گیلاوند، اقدامی محرک و بر خلاف تعالیم بهائی بوده است، اما اقدام افراد خودسر، در نبش قبر و بیرون آوردن جنازه‌ی متوفی کار صحیحی به نظر نمی‌رسد. چرا که خانواده‌ی متوفی، احساس می‌کنند به عزیزشان توهین شده است. توهین به جنازه‌ی فردی بی‌دفاع، هرچند با عقاید نادرست، اقدامی سنجیده و درست نیست. زشتی نبش قبر (جز در موارد مجاز) چنان بزرگ است که در روایتی آمده است کسی که به این کار مشغول است، به بهشت وارد نمی شود. (شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، هدایه الأمه إلى أحکام الأئمه علیهم السلام، آستانه الرضویه المقدسه، مجمع البحوث الإسلامیه – مشهد، چاپ: اول، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۳۱۸٫) به هر حال، با هر عقیده و عملکردی، بهائیان باید بتوانند، با احترام به اجساد مردگانشان، آنان را در محل آبرومندی دفن کنند و در حیطه‌ی خانواده‌ی خود، سوگواری نمایند.
شاید بهتر بود نیروهای امنیتی پیش از دفن این بهائی، در امر تشییع جنازه‌ی او مداخله می‌کردند و از ابتدا اجازه نمی‌دادند تا جنازه دفن شود. حتی اگر نیروهای امنیتی پس از دفن جنازه از موضوع مطلع شده باشند، بهتر آن بود که از خانواده متوفی دعوت کنند تا در محل حضور یابند و با حضور خودشان و با احترام، نبش قبر و انتقال جسد صورت پذیرد. اتفاقی که گاهی به دلایل مختلف، در مورد برخی دیگر از جنازه‌های مسلمانان نیز می‌افتد. به عنوان مثال، برخی از متدینان وصیت می‌کنند که آنان را در شهرهای زیارتی مانند نجف یا کربلا دفن کنند و در شرایطی ممکن است امکان دفن آنان در اعتاب مقدسه فراهم نشود و جنازه به امانت در گورستانی سپرده شود و مدتی بعد و پس از فراهم شدن شرایط، نبش قبر شود و جسد انتقال یابد. در این شرایط هیچ کس احساس توهین نمی‌کند. ای کاش نیروهای امنیتی برای حفظ اقتدار خود و اجرای قانون اقدامی مشابه انجام می‌دادند و با این اقدام هوشمندانه، ضمن جلوگیری از نمادسازی برای بهائیان در منطقه‌ای کوچک، از ایجاد خوراک تبلیغاتی برای رسانه‌های بیگانه نظیر بی‌بی‌سی فارسی جهت تبلیغ علیه مرجعیت و کشور عزیزمان جلوگیری می‌کردند.

?۵-در اینجا بد نیست به کار مشابهی هم که توسط مرکز رهبری بهائیان در حیفا، بیت العدل، انجام شد، اشاره‌ای شود. سال ها پیش خبری را بهائیان منتشر کردند که در آن بیت العدل با افتخار از بیرون آوردن بقایای جسد یک نفر یاد کرده بود. آن شخص، نه شیعه بود که بهائیان وی را مشرک قلمداد کنند، نه مسلمان بود، و نه حتی دگر اندیش. آن شخص بهائی بود؛ آن هم نه یک بهائی معمول و بی اصل و نسب، بلکه فرزند شخصی که بهائیان به اصطلاح او را می پرستند. او فرزند بهاءالله، مؤسس آیین بهائی، بود. او میرزا ضیاءالله، کوچکترین فرزند بهاالله، ملقب به غصن انور بود. غصن انور از همسر دوم بهاالله، فاطمه خانم (مهد علیا، دختر عمه ایشان)، به دنیا آمد. وی در پانزدهم آگوست ۱۸۶۲ میلادی در ادرنه به دنیا آمد. در چهار سالگی به عکا و سجن اعظم وارد شد. یک سال بعد از فوت بهاءالله، به دستور عبدالبها با ثریا ازدواج کرد. در حدود ۳۵ سالگی در گذشت و در عکا در جوار قبر بهاالله دفن شد. او گرچه مطیع محض عبدالبها نبود، ولی ایشان در موردش گفته بود: من از او راضی هستم.
در سال ۱۳۴۴ شمسی مجله اخبار امری خبری عجیب را منتشر کرد:
مقام مصون از خطای الهی، بیت العدل، پیام مسرت بخش ذیل را اعلام کرد:
«یاران عزیز بهایی، به عالم بهایی اعلام نمایید بقایای جسد میرزا ضیا الله (پسر بهاءالله یا همان غصن انور) … از جوار روضه مبارکه‌ی حضرت بهاالله به نقطه‌ی دیگری منتقل گردید … این اقدام در سبیل تطهیر اماکن متبرکه امرالله در بهجی از لوث وجود آنها صورت گرفته» (حسامی، حبیب الله، آل الله، ص ۴۳۷ تا ۴۴۰)
حال جای سؤال دارد که وقتی بیت العدل خبر نبش قبر میرزا ضیا الله، غصن انور، را اعلام کرد و مسئولیت این کار را هم به عهده گرفت، چرا هیچ صدایی در اعتراض به آن از تشکیلات بهایی بلند نشد؟ چگونه مجله اخبار امری به خودش اجازه داد و این خبر را، خبری مسرت بخش و مژده‌ای به بهاییان اعلام کرد؟ چطور هیچ‌یک از بهاییان این عمل زشت بیت العدل را محکوم نکرده و نمیکنند؟
به نقل از بهائی پژوهی

امیرکبیر، بزرگمرد تاریخ

بعضی حرفها را باید طلا گرفت و بعضی را هم باید ریخت دور… بعضی آدم ها را هم باید طلا گرفت و بعضی دیگر را…

آنهایی که حرفشان با عملشان میخواند، آنها که دعوت به نیکی میکنند و خودشان هم در آن مسیر پیشگام هستند، آنهایی که از خود میگذرند و خود را فدای آرمانشان میکنند، خودشان طلایی میشوند  و برگ های کتاب تاریخ را زینت میدهند…

برای یافتن این انسانها نیاز نیست خیلی دور برویم، از همین دوران معاصر میتوانیم بزرگمردی چون امیرکبیر را بیابیم که مرور خاطراتش، افتخار و تحسین همه صاحبان اندیشه را به همراه دارد.

طبیعی است که سابقه روشن امیرکبیر به مذاق معدود مخالفانش هم خوش نمی آید؛ در اندازه فهم و توان خود، تلاش میکنند تا تاریخ را وارونه جلوه دهند. یکی از این افراد، جناب عبدالبهاء، یکی از رهبران بهائیت، است.

او در کتاب مقاله ی شخصی سیّاح، این بزرگ مرد تاریخ را اینگونه معرفی میکند: “میرزا تقی خان امیر نظام وزیر اعظم و اتابک معظّم شد… این وزیر شخصی بود بی تجربه و از ملاحظهء عواقب امور آزاده. سفّاک و بی باک و در خونریزی چابک و چالاک…”

بیان این جملات از سوی هر انسان عاقلی مردود است. با تاریخ نمی شود مقابله کرد، حقیقت قابل انکار نیست و هرکه خودش را مقابل حقیقت قرار دهد، خود را بی اعتبار نموده.

ابهامات بی جواب

photo_2017-01-28_09-19-16

دوران تحصیل دلمان خوش بود که هرگاه، هر پرسشی از درس داریم، میتوانیم به راحتی و بدون مشکل از استادمان بپرسیم و او هم طبق وظیفه اش مسائل را برایمان روشن میکرد.

اما امان از زمانی که دسترسی به استاد نداشتیم، نه پاسخ قابل اعتمادی می یافتیم و نه دلمان آرام می گرفت… گیج و گنگ می شدیم و …

حال و روز پیروان بهائیت هم این روزها همینگونه است… اگر برایشان ابهامی در اعتقادات و سخنان رهبران بهائی پیش آید، کسی نیست که حقّ پاسخگویی داشته باشد!!

زیرا در اعتقاد آنها، همانگونه که در کتاب دور بهائی آمده، تنها مرجع تبیین و تفسیر کلام رهبرانشان، فردی است با منصب “ولی امرالله” و غیر از او هیچ کس چنین حقی ندارد و در حال حاضر فردی با منصب ولی امرالله  موجود نیست!!

آخرین ولی امر بهائیان، شوقی افندی، در حدود ۶۰ سال پیش از دنیا رفته و جانشینی برای خود تعیین نکرده!!

حالا بی گمان باید حالِ پیروان بهائیت، از حالِ دانشجویی که در انتهای ترم به دنبال پاسخ سؤالش می گردد سخت تر باشد؛ چرا که بهائیت خود را به عنوان دین الهی معرفی کرده و دینی که پاسخگویی برای ابهام ها و پرسشها ندارد، بعید است که به کار آید.

بیت العدل بدون “ولی امرالله” نامشروع است

photo_2016-11-28_10-50-43
جناب ‎عبدالبهاء در الواح وصایا صفحه سیزده درباره جانشینی ولی امرالله می گوید:

ای احبای الهی باید ولی امرالله‎ ‎در زمان حیات خویش من هو بعده را تعیین‎ ‎نماید تا بعد‎ ‎از ‏صعودش ‏اختلاف حاصل‎ ‎نگردد. و شخص معین باید مظهر تقدیس و‎ ‎تنزیه و تقوای الهی و‎ ‎‎علم و فضل و کمال‎ ‎باشد. ‏لهذا اگر ولد بکر (پسر بزرگ) ولی امرالله‎ ‎مطهر(مظهر) الولد سر ابیه نباشد‏‎ ‎‏… باید‎ ‎‏غصن دیگر را‎ ‎انتخاب نماید …‏‎

جناب عبدالبهاء دل به‎ ‎آن بسته بود که شوقی و نسل او بکر بعد بکر، آن ۲۴ نفر خواهند بود، ولی شوقی ‎عقیم از آب در آمد و بهائیت با چالشی جدّی به ویژه در ‏مشروعیت بیت العدل و نبود ولی امر مواجه شد.

هفته کتابخوانی گرامی باد

photo_2016-11-22_11-26-38

از کودکی به ما گفتند کتاب یار مهربان است، بهترین دوست و معلم است و هرکه بیشتر با آن مأنوس باشد، حقایق را کامل تر و روشن تر درک می کند.
آنقدر بزرگان جملات زیبا در اهمیت کتاب و مطالعه گفته اند و آنقدر قضیه روشن است که هرکس انکارش کند، عقل و وجدان خود را زیر سؤال برده است و کسی هم که دستور به کتاب نخواندن و آتش زدن همه کتابخانه¬ها میدهد حتما دشمن عقل و دانش و تمدن است.

علی محمد باب که بهائیان او را امام دوازدهم شیعیان و پیامبر بابیت میدانند، یکی از همین افراد بود که کمر همت به نابودی تاریخ تمدن بشریت بسته بود. او در کتاب خود به نام بیان این چنین حکم نموده است: «فی حکم محو کل الکتب کلها الا ما انشئت او تنشئ فی ذلک الأمر: حکم به نابودی جمیع کتب شده مگر آن چه درباره ‌ی این دین نوشته شده یا نوشته خواهد شد.»

جالب است که جناب بهاءالله، که خود را پیامبر بهائیت  میداند، تمام محتوای این کتاب را تأیید نموده و محتوای آن را در بهائیت هم جاری دانسته است.

نمیدانم معتقدان به بابیت و بهائیت هم این روزها، هفته کتابخوانی را گرامی میدارند یا نه(!) اگر بدانند، رهبران آنها تنها کتاب خود را مقدس میپندارند و معتقدند باقی کتابها باید سوزانده شوند!!!

عدم پای بندی رهبران بهائی به تعلیم “ترک تعصب”

photo_2016-11-21_04-57-08

یکی از تعالیم بهائیان آموزه ی “ترک تعصب” می باشد اما این آموزه هیچ سنخیتی با گفتار رهبران بهائی ندارد. در ادامه با نقل چند سخن، پی می‌بریم که ایشان، از متعصب‌ترین انسان‌های زمان خود بوده و نمی‌توانند داعیه‌دار تعلیم ترک تعصبات باشند.

جناب میرزا حسینعلی نوری، که بهائیان او را پیامبر خود میدانند، نیز تعصب خود را در جاهای متعدد به نمایش گذاشته است؛ به طور مثال ایشان در کتاب بدیع، به پیروان خود دستور می‌دهند که از همنشینی با غیر بهائیان اجتناب نمایند: «بر هر نفسی الیوم لازم که از انفس خبیثه مشرکه اجتناب نماید».(حسینعلی نوری، بدیع ،ص ۳۵۰)

او همچنین اطلاق انسان، بر غیر بهائیان را جایز نمی‌داند: «برای اثبات مظهر احدیه الیوم هر نفسی بر احدی از معرضین من، اعلاهم أو ادناهم (بزرگ و کوچکشان)، ذکر انسانیت نماید، از جمیع فیوضات رحمانی محروم است، تا چه رسد که بخواهد از برای آن نفوس، رتبه و مقام نماید».(همان، ص ۱۴۰)

حلقه های یک زنجیر (۴)

photo_2016-10-26_17-35-43
جناب عبدالبهاء (دومین رهبر بهائیان) در باب ۷۵ کتاب گنجینه حدود و احکام می گوید: «باری به نص قاطع جمال مبارک (بهاءالله) روحی لاحبائه الفدا، ابداً بدون اذن و اجازه حکومت جزئی و کلی نباید حرکتی کرد؛ و هر کس بدون اذن حکومت أدنی (کمترین) حرکتی نماید مخالفت بأمر مبارک کرده است و هیچ عذری از او مقبول نیست…»

با این حکم جناب عبدالبهاء بهائیان اجازه ندارند علیه حکومتی که در زیر سایه آن به سر می برند کمترین مخالفتی نمایند.

بر طبق قوانین حکومتی اسرائیل و ایران، تبلیغ بهائیت منع شده است و فرد مبلّغ مجرم شناخته میشود و شایسته مجازات خواهد بود.

حال این سؤال را از بهائیان داریم که با توجه به اینکه یک پیوند جدانشدنی بین بهائیت و اسرائیل وجود دارد، چرا بهائیان نمی توانند در اسرائیل، تعالیم خود را تبلیغ کنند، ولی در ایران با توجه به منع تبلیغ بهائیت، سخن جناب عبدالبهاء را زیر پا می نهند و اصرار زیادی بر تبلیغ آموزه های خود دارند؟!!