فروشنده

?حتما تا حالا با فروشنده هایى که از اجناسشون تعریف زیادى مى کنند برخورد کردید. به این که تعریف ها روى ما تاثیر داشته یا نه کارى ندارم، اما ماها وقتی به فروشنده اعتماد میکنیم که سابقه بدی ازش نداشته باشیم و حرفش اقلا با ظاهر اجناسش بخونه.

?اگه سابقه اون فروشنده یا جنسی که داره میفرو بدونیم و این سابقه از اساس با اون چیزی که فروشنده تعریف میکنه متفاوت باشه، دیگه به هیچ کدوم از حرفهاش هیچ اعتمادی نمیکنیم.اخیرا مشابه این اتفاق در تماشای فیلم “دروازه” که توسط تشکیلات بهائی برای معرفی علی محمد باب ساخته شد، برای من افتاد. در تمام فیلم صحبت از نوگرا بودن و مهربانی باب بود و آئین او اینطوری معرفی شد که باب اومده تا محبت و امید رو بین انسانها زنده کنه

?اتفاقا من تو این موضوع مطالعه دارم و تاریخ باب رو از منابع خود بابیت و بهائیت خوندم. مثلا میرزاحسینعلی نوری(بهاءالله)، که بهائیان او رو پیامبر خود میدونن، در “مجموعه الواح” خود، بابیان رو افرادی معرفی میکنه که فقط گردن میزدن، کتاب میسوزوندن، از دیگران دوری میکنن و به دنبال نابودی همه گروه¬ها غیر خودشون هستند. عباس افندی(عبدالبهاء) هم در بیانی تو کتاب “مکاتیب” می گه: “زدن گردنها، سوزاندن کتابها و کاغذها، تخریب همه بقعه ها و قتل عام همه جز آنها که ایمان آوردند و تصدیق کردند” احکام صریح آئین باب بوده که با ظهور بهائیت، اون دوران ناخوشآیند تموم شده ⁉️سوال اینجاست که من مخاطب چطور باید به تشکیلات بهائی اعتماد کنم وقتی چیزهایی تو فیلمش گفته که با گفنه رهبران خود بهائیت نمیخونه؟

✅شما وقتی میفهمین که فروشنده همه حقیقت رو در مورد جنسش نگفته چیکار میکنین؟ #حقیقت #دیانتبهائی‎#دویستمینسالتولدباب‎#بهائیت #بهایی#بیت_العدل#تاریخ#اعدام #the_gate

دویستمین سال ولادت باب

هیچ یک از باورهای باب با مدنیت امروزه تطبیق ندارد!

ابوالفضل گلپایگانی متخلص به ابوالفضائل، که از معروفترین نویسندگان و مبلغان تشکیلات بهائی است، در کتاب کشف الغطاء خود که به دستور عبدالبهاء، دیگر پیشوای بهاییت، آن را نوشته، معتقد است که تعالیم باب با مدنیت امروزه تطابق نداشته و معتقد است که چنین باوری خلاف روحیه صلح طلبی است!

هر انسان منصفی با کمی تعقل و تفکر در اساس تعالیم باب قطعا به چنین نتیجه ای می رسد که چنین باوری در هیچ عصر و زمانی سعادت و صلح جهانی را برای عالم انسانی به بار نخواهد آورد.

اما امروز تشکیلات بهائی بدون توجه به این گفته از زبان مبلغ خود که کتابش را با تایید عبدالبهاء نوشته، با معرفی وارونه از باب و عقاید خطرناکی که خلاف صلح و عالم انسانی است، تصویری دیگر از باب به نمایش می گذارد!

این روزها تشکیلات بهائی، همه بهائیان را به برگزاری جشنهای دویستمین سال تولد باب دعوت میکند. جشن تولد کسی که باورهای او با مدنیت امروز هیچ تناسبی ندارد …

امیرکبیر، بزرگمرد تاریخ

بعضی حرفها را باید طلا گرفت و بعضی را هم باید ریخت دور… بعضی آدم ها را هم باید طلا گرفت و بعضی دیگر را…

آنهایی که حرفشان با عملشان میخواند، آنها که دعوت به نیکی میکنند و خودشان هم در آن مسیر پیشگام هستند، آنهایی که از خود میگذرند و خود را فدای آرمانشان میکنند، خودشان طلایی میشوند  و برگ های کتاب تاریخ را زینت میدهند…

برای یافتن این انسانها نیاز نیست خیلی دور برویم، از همین دوران معاصر میتوانیم بزرگمردی چون امیرکبیر را بیابیم که مرور خاطراتش، افتخار و تحسین همه صاحبان اندیشه را به همراه دارد.

طبیعی است که سابقه روشن امیرکبیر به مذاق معدود مخالفانش هم خوش نمی آید؛ در اندازه فهم و توان خود، تلاش میکنند تا تاریخ را وارونه جلوه دهند. یکی از این افراد، جناب عبدالبهاء، یکی از رهبران بهائیت، است.

او در کتاب مقاله ی شخصی سیّاح، این بزرگ مرد تاریخ را اینگونه معرفی میکند: “میرزا تقی خان امیر نظام وزیر اعظم و اتابک معظّم شد… این وزیر شخصی بود بی تجربه و از ملاحظهء عواقب امور آزاده. سفّاک و بی باک و در خونریزی چابک و چالاک…”

بیان این جملات از سوی هر انسان عاقلی مردود است. با تاریخ نمی شود مقابله کرد، حقیقت قابل انکار نیست و هرکه خودش را مقابل حقیقت قرار دهد، خود را بی اعتبار نموده.

بهائیان در شناخت موعود اسلام به بیراهه رفتند

photo_2017-01-28_09-27-27
در بشارات اسلامی در مورد علامات و ویژگی های حضرت قائم (ع) آمده است:
“یملاء الله ارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا”

یعنی از مشخصه های موعود اسلام، حضرت قائم (ع)، برچیدن بساط ظلم و جور و اقامه قسط و عدل است، و این حدیث در بین شیعه و سنی بسیار نقل شده است؛ امّا جناب بهاء الله اعتراف می کند که پس از باب و در زمان خود بهاء الله هنوز ناله عدل بلند است:

” امروز ناله عدل بلند و حنین انصاف مرتفع. دود تیره ستم ، عالم و امم را احاطه نموده ” (کتاب دریای دانش ۸۵)

همچنین در صفحه ۲۴ کتاب مذکور میگوید که در حال حاضر آتش فساد در اکثر ممالک مشتعل شده:
“حال در اکثر ممالک نور اصلاح مخمود و خاموش و نار فساد ظاهر و مشتعل…”

این چه موعودی است که به جای عدل و روشنایی، فساد و تاریکی را برای جهانیان به ارمغان آورده؟!!

همه ی بهائیان باانصاف را دعوت می کنیم به تحرّی حقیقت در آثار رهبرانشان تا حقیقت واقعی برایشان آشکار گردد.

جنگ طلبان عالم، پیروان راستین مکتب جناب باب

photo_2017-01-05_10-14-39

میگویند راستی و درستی، بهترین اسلحه است. به بیان دیگر سنجش میزان راستی و درستی فرد، روشی است که همه ما در مقابل هر فرد یا تفکری جدید می توانیم به کار بریم تا بتوانیم قضاوت بهتری از او داشته باشیم.

به عنوان مثال، تفکر بهائی، که این روزها بیشتر از گذشته به ترویج معتقدات خود می پردازد، در یکی از تز های اساسی اش، علی محمد باب را فردی دگر اندیش معرفی میکند که سنتهای کهنه و نادرست زمان خود را برنتافته و در مقابل جهل مردم حرفهای جدید و بدیعی بر زبان آورده است.  علما و حاکمان عصر باب، مبهوت اندیشه های او شده، این اندیشه های نو و بدیع را برنتافته و دستور به قتل او داده اند. در ادامه نیز میگویند امروز هم این جریان علیه تفکر بهائی و بهائیان ادامه دارد…

نمیدانیم شاید بهائیان عزیز که این ادعا را دارند، تاریخ را نخوانده اند و یا بخش های حساس تاریخ از دید آن ها پنهان شده است.  حتما برای هر مخاطبی جالب خواهد بود اگر بداند رهبران بهائی، جناب بهاءالله و جناب عبدالبهاء، بر خلاف این اعتقاد و ادعای بهائیت در امروز، نه تنها باب را دگر اندیش و صاحب اندیشه ای نو نمیدانند، بلکه او را فردی شورشی و برانداز میدانند.

به عنوان نمونه جناب عبدالبهاء در کتاب مکاتیبس می گوید: احکام و دستورات باب در قطع گردنها، سوزاندن کتب، تخریب همه اماکن مذهبی و قتل عام همه، به جز پیروانش خلاصه میشود…

جالب است که قبل از همه ی علمای شیعه، رهبران بهائی، باب را آشوبگر و دارای تفکراتی مانند داعش امروزی میدانند…

آدم میماند که چه بگوید؟ آخر از نظر رهبران بهائی، علی محمد باب، فردی دگراندیش و صاحب تفکری نو بوده یا شورشی آشوبگر و برانداز؟ آیا این جز نفاق و دو رویی چیز دیگری است؟ آیا این جز پنهان نمودن حقیقت و جعل تاریخ به دلیل رسیدن به امیال شخصی است؟ آیا تعبیر باب به فردی صاحب تفکر و نوگرا از سوی یک فرد بهائی، نشانه دورویی و ناراستی نیست؟

ما انسان ها همه به یک رنگی و راستی معتقدیم و هرگز افرادی که با نیت های نامشخص به دنبال جعل تاریخ و تحریف حقیقت هستند را مورد اعتماد و تبعیت نمیدانیم.

نواب اربعه ، آری یا نه؟!

photo_2016-12-27_15-22-33

جناب باب از ابتدای ادّعای خود اقرار به حقانیت نواب اربعه نموده و منکرین آنها را کافر دانسته است.

فاضل مازندرانی در جلد اول کتاب اسرار الاثار، به نقل از علی محمد شیرازی می نویسد: «و اشهد ان بعد الابواب الاربعه لیس له باب… و من انکر احدا منهم فقد کفر و کان من الخاسرین». یعنی شهادت میدهم بعد از نواب اربعه برای او (حضرت مهدی (ع)) بابی نیست… و هر کسی یکی از آنها را انکار کند
کافر شده و از زیان کاران است.

همچنین در کتاب بیان فارسی جناب باب مینویسد: «چنانچه امروز اگر مؤمنی عامل هست به قول اهل بیت و ابواب اربعه است در غیبت صغری که بعد از آن آنچه از ایشان رسیده کسی نتوانست تغییری و تبدیلی دهد به حق.»

اما جناب بهاءالله بر خلاف باب، نواب اربعه را اشخاصی دروغگو می دانست و گفتارهای ایشان را عامل اصلی کشته شدن باب معرفی می کرد.

در جلد یک کتاب رحیق مختوم به نقل از بهاء آمده است: «ابوابشان یعنی ابواب اربعه سبب و علت گمراهی گشتند. اگر آن حرف های کذبه از آن مطالع کذب ظاهر نمی شد نقطه وجود (باب) روح ماسواه فداه شهید نمی گشت.»

هفته کتابخوانی گرامی باد

photo_2016-11-22_11-26-38

از کودکی به ما گفتند کتاب یار مهربان است، بهترین دوست و معلم است و هرکه بیشتر با آن مأنوس باشد، حقایق را کامل تر و روشن تر درک می کند.
آنقدر بزرگان جملات زیبا در اهمیت کتاب و مطالعه گفته اند و آنقدر قضیه روشن است که هرکس انکارش کند، عقل و وجدان خود را زیر سؤال برده است و کسی هم که دستور به کتاب نخواندن و آتش زدن همه کتابخانه¬ها میدهد حتما دشمن عقل و دانش و تمدن است.

علی محمد باب که بهائیان او را امام دوازدهم شیعیان و پیامبر بابیت میدانند، یکی از همین افراد بود که کمر همت به نابودی تاریخ تمدن بشریت بسته بود. او در کتاب خود به نام بیان این چنین حکم نموده است: «فی حکم محو کل الکتب کلها الا ما انشئت او تنشئ فی ذلک الأمر: حکم به نابودی جمیع کتب شده مگر آن چه درباره ‌ی این دین نوشته شده یا نوشته خواهد شد.»

جالب است که جناب بهاءالله، که خود را پیامبر بهائیت  میداند، تمام محتوای این کتاب را تأیید نموده و محتوای آن را در بهائیت هم جاری دانسته است.

نمیدانم معتقدان به بابیت و بهائیت هم این روزها، هفته کتابخوانی را گرامی میدارند یا نه(!) اگر بدانند، رهبران آنها تنها کتاب خود را مقدس میپندارند و معتقدند باقی کتابها باید سوزانده شوند!!!

استوار در ادعا (۱)

photo_2016-09-01_18-53-32

میرزا علی محمد شیرازی (ملقّب به باب) مؤسس بابیت می باشد و کسی است که بهائیان معتقدند او همان امام دوازدهم شیعیان است.

جناب باب قبل از آنکه ادعا کند امام زمان است ادعا داشت که با امام زمان ارتباط دارد و از این رو به او لقب باب دادند.

جالب اینجاست که جناب باب پس از یک سیلی جانانه ادعای خود را پس گرفت و بر مریدان خود لعنت فرستاد. شرح ماجرا در کتاب تاریخ نبیل اینگونه بیان شده است که:

نقطه ی اُولی (باب) را با احترام تمام به شیراز آوردند و در مجلسی با حضور امام جمعه و حاکم شیراز، او مورد بازخواست قرار گرفت. در آغاز مجلس میان نظام الدوله و سید باب گفتگوی تندی واقع شد و سوء تفاهم پیش آمد، به نحوی که نظام الدوله فرمان داد تا با یک سیلی جانانه از او پذیرایی کردند. ولی امام جمعه وساطت کرد و پس از نوازش میرزا علی محمد درباره ی ادعایش پرسید: «حضرت فرمودند: من نه وکیل قائم موعود هستم و نه واسطه ی بین امام غائب و مردم هستم. امام جمعه گفت کافی است.»
و قرار بر این شد که باب در مسجد وکیل شیراز برای رفع هیجان عمومی این اقرار را تکرار کند. روز جمعه میرزا علی محمد بر فراز منبر رفت و با این عبارات بر خود و مریدانش لعنت فرستاد و گفتار پیشین خود را پس گرفت: «لعنت خدا بر کسی که مرا وکیل امام غائب بداند. لعنت خدا بر کسی که مرا باب امام بداند… لعنت خدا بر کسی که مرا منکر امامت امیرالمؤمنین و ائمه اطهار بداند.»

اعتراف جناب باب به امام زمان (ع)

photo_2016-07-18_08-53-46
و حجتک الحی الذی وجوده یبقی کل الخلق و یذکره بذکره کل الموجودات ان تحفظ غیبته و تقرب ایامه و اشهد ان الیوم کان حجتک محمد بن الحسن صلواتک علیه و علی من اتبعه.‏

(و حجت زنده­ ی تو ای خداوند که وجودش موجب بقای همه­ ی آفرینش است و همه­ ی ‏موجودات او را یاد می­کنند. او را در غیبت حفظ کن و ایامش را ‏نزدیک فرما و شهادت می­دهم که امروز حجت تو، محمد بن الحسن است که درود تو ‏بر او و پیروانش باد)

این سخن جناب علی محمد شیرازی ملقّب به باب است که بهائیان معتقدند او همان امام دوازدهم شیعیان است.

آیا با توجه به این سخن جناب باب، دیگر جای تردیدی باقی می ماند که او امام دوازدهم شیعیان نیست؟!

پ.ن: این سخن را فاضل مازندرانی از ‏”ابلاغیه ­ی الف” جناب باب نقل کرده است.

چشم و گوش مهم نیست، من برایتان کفایت میکنم!

25آدمی برای جستجوی حقیقت، نیازمند لوازمی است. این لوازم می‌تواند علم و عقل باشد یا چشم و گوش. هر انسان عاقل و صاحب خردی می‌داند که اگر جای یکی از این لوازم خالی باشد، کمیت تحری حق و حقیقت خواهد لنگید، چه رسد به این که هیچ اثری از این لوازم مذکور در شخص یافت نشود.

حال اگر کسی با ادعایِ پیامبریِ دینی جدید، بیاید و شرط سعادت و رسیدن به حقیقت را کور شدن از مشاهده‌ی غیر خود و کر شدن از شنیدن کلامی جز سخنان خویش و جاهل شدن از علومی به غیر از علم جنابش بداند و همگان را نیز به این امر دعوت کند، چه قضاوتی درباره‌اش می‌کنید؟!  و اگر در همین کشاکش از او ادعایی بشنوید که می‌گویند هنوز بوی نو بودنش نرفته و این ادعا، مطلبی نیست جز اول تعلیم وی که تحری حقیقتش نامند، چقدر به الهی بودن حضرتش و آیین آسمانی وی ایمان خواهید آورد؟! و اصلاً چه خواهید کرد با این قسم و دم آن خروس بخت برگشته؟!

حال کر و کور شده و به توصیه‌ی جمال مبارک، جناب حسینعلی نوری ملقب به بهاء الله گوش جان می‌سپاریم، باشد که رستگار شویم:

«ای پسر تراب! کور شو تا جمالم بینی و کر شو تا لحن و صوت ملیحم را شنوی و جاهل شو تا از علمم نصیب بری و فقیر شو تا از بحر غنای لایزالم قسمت بی‌زوال برداری. کور شو یعنی از مشاهده غیر جمال من و کر شو یعنی از استماع کلام غیر من و جاهل شو یعنی از سوای علم من» کلمات مکنونه صفحه ۸ کلام یازدهم

 بهایی یا غیر بهایی، فرقی نمی‌کند،  قضاوت با شما که آیا با عمل به این توصیه‌ی جناب بهاء الله، دیگر جایی برای کنکاش و جستجوی حقیقت باقی می‌ماند؟! و اصلاً کدام عقل سلیم و منطق صحیح می‌پذیرد که لازمه‌ی رسیدن به حقیقت پنبه نهادن در گوش برای نشنیدن صدای مخالف و کور کردن چشم از دیدن هر منتقد است؟

 بعضی وقت‌هاست که می‌یابیم، قدرت تفکر و اندیشیدن عجب نعمت بزرگیست.

telegram4